در سده هشتم هجري يعني در همان سال هائي كه معماران چيرهدست و ماهر ايراني در بناي كاخ معروف «الحمراء» در اسپانيا ميكوشيدند، رامشگران چيني براي «ابن بطوطه» جهانگرد مراكشي غزل سعدي را ميخواندند.تا دل به مهرت دادهام،در بحر فكر افتادهام
چون در نماز استادهام، گوئي به محراب اندري
در سالهائي كه كتبيههاي مزار را در جاوه و در سنگاپور به فارسي مينوشتند سنگي به سال 823 در مالايا كشف گرديد كه اين غزل سعدي به روي آن نوشته شده بود:
بسيار سالها به سر خاك ما رود كاين آب چشمه آيد و باد صبا رود
ولي بايد گفت كه سابقه فرهنگ و تمدن ايراني در ديگر سرزمينها بسيار فراتر و كهنتر و دورتر و وسيعتر از اين است. دكتر عليرضا حكمت محقق ايراني در اثر خود تحت عنوان «آموزش و پرورش در ايران باستان» به بررسي همه جانبه اين پديده اجتماعي از دوران كوچيدن آريائيها و اقوام آريائي ساكن فلات ايران پراخته و اين پيوندهاي بنيادي فرهنگ و تمدن ايران را مورد بررسي قرار داده است. وي مينويسد:
«… ولي آنچه مسلم است، اقوام آريائي ساكن ايراني زمين، در آغاز به زبان ها و گويش هائي كه كم و بيش با هم تشابه و نزديكي داشته و همگي از يك ريشه آريائي «هند و اروپائي» سرچشمه ميگرفته گفتگو ميكردهاند.
از اهم زبان ها و گويش هاي معلوم آن دوران ميتوان زبان هاي: اورارتي، سكايي، سكاتي، استي، سغدي، سومري، مادي، الاني و همچنين بلخي، مروزي، سكزي، خوارزمي، پاميري، هراتي و… را نام برد، كه هر يك روزگاري زبان متداول اقوام آريائي به همين نام بوده است و بيشتر آنها بتدريج در اثر حوادث زمان و علل نامعلوم از ميان رفته و فقط واژههايي چند از بعضي از آنها بجا مانده است و تعدادي در اثر اختلاط بعدي اقوام آريائي و تحولات اجتماعي جاي خود را به زبانهاي مشابه كاملتري دادهاند.
بعضي نيز مانند «استي» كه يكي از جالبترين نمونههاي زنده زبانهاي باستاني ايران است، موجوديت و فعاليت خود را تا امروز حفظ كرده و در حال حاضر زبان رسمي ملت «است» ميباشد. ملت «است» يكي از كهنترين و اصيلترين بازماندههاي اقوام آريايي ايراني و تنها مردماني هستند كه پس از گذشت چند هزار سال كليه سنتها و آداب و رسوم ايران باستان را حفظ كرده و تا به امروز به زبان ايران باستان گفتگو ميكنند. سرزمن ملت «است» به صورت دو حكومت خودمختار «است شمالي» و «است جنوب» در خاك روسيه در ناحيه قفقاز واقع است. «است ها» خود را «ايرون» زبان و خود را «ايروني» و سرزمين خود را «ايرستان» يعني سرزمين «ايرها» يا «ايراني ها» مينامند.
در زبان روسي علاوه بر واژههاي متداول معاصر فارسي تعداد زيادي واژههاي ايراني باستان و پهلوي و مادي وجود دارد كه نشان دهنده ارتباط فرهنگ و تمدن ايراني در آن سرزمين از دير ايام است. زبان روسي كه يكي از مهمترين و عمليترين شاختههاي زبان اسلاو است با دارا بودن چنين واژههائي خود نمونه گويا از اين ارتباط فرهنگي است. در جدولي كه آمده است براي نمونه تعدادي واژههاي مشابه و مشترك زبان ايران باستان در زبان روسي را نقل ميشود كه هم ريشه بودن آنها با بخوبي آشكار ميسازد.
علاوه بر واژههاي قديمي و ريشهاي زبان ايران باستان در زبان روسي، به يك سري واژههاي متداول فارسي معاصر برخورد مينمائيم كه كوچ كردن اين واژهها سرنوشتي بجز آن دارند. شكي نيست كه مراودات و رفتوآمدها و مناسبات تجاري و بازرگاني و فرهنگي و دادوستد بين بازرگانان محلي بين ايران و روسيه از نظر زبان و نفوذ واژهها تاثير متقابل داشته و همانطوري كه بعضي واژههاي روسي مانند «سماور» وارد زبان فارسي شده است، متقابلاً واژههاي فارسي مانند انبار، بازار و پولاد نيز وارد زبان روسي شده است.
از جمله كشورهاي جهان كه زبان و فرهنگ فارسي در آن داراي تاثير متقابل بوده كشور روسيه است. واژههاي فارسي در زبان روسي و در نظم و نثر و فولكور آن ديار وجود دارد بطور مثال واژه فارسي كاروان است كه در ادبيات روسي كاربرد داشته و الكساندر پوشكين در اشعار خود از اين واژه فارسي استفاده نموده است.
آقاي ابوالفضل آزموده مترجم و نويسنده ايراني كه در اين زمينه تحقيق كرده توانست بيش از 55 واژه فارسي و 52 واژه عربي متداول در زبان فارسي به دست آورد كه در زبان روسي به كار رفته و مي رود و بايد گفت بيش از 80 درصد فارسي و يا عربي بودن واژههاي جمعآوري شده توسط وي مورد تاييد فرهنگستان علوم اتحاد شوروي (سابق) بوده و گواه اين امر لغتنامه منتشره از طرف اين فرهنگستان تحت عنوان «فرهنگ لغات خارجي در زبان روسي» است.
از جمله واژههاي فارسي مزبور ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
انبار، انبه، انجير، بازار، بخشش، پادشاه، پارچه (به معني پارچه زربفت ابريشمي)، پري، پولاد، تخت، چادر، چايخانه، خاكي، خديو، خرما، دربار، درويش، ديوان، رخ (در شطرنج)، زرنا (سرنا)، سختيان (تيماج)، سپاهي، سردار، سرمه، شاه، شطرنج، شغال، شفتالو (نوع خشك شده هلو و شفتالو)، قليان، فرمان، وزير (شطرنج)، فيروزه، كاروان، كاروانسراي، كافور، كنجد، لاجورد، مات (در شطرنج)، مات (كدر- تار)، متخال، مشك، ميرزا، نارگيله (نوعي قليان)، نماز، نشادر و غيره.
در اينجا بايد خاطر نشان ساخت؛ هستند واژههاي فارسي كه به زبان روسي رفته و سپس از روسي وارد زبان فارسي شدهاند كه بعضي از آنها را به غلط روسي ميدانند، در حالي كه در اصل اين واژهها فارسي هستند، مانند چمدان كه در واقع «جامهدان» بوده است.
لغات عربي مورد استعمال در زبان فارسي معاصر كه در زبان روسي به كار رفته و ميرود عبارت است از: الجبر، الكل، امانت، امير، اميرالبحر، السمت، بقالي، حشيش، حنا، حراج، خلافت، خليفه، سعيد، سماق، صاحب، صندوق، عادات، فقير، كاليوم (پتاسيم)، كيف(به معني خواب بعد از ناهار)، مثقال(معادل 4/64 گرم وزن ايراني)، مجلس، مدرسه، موذن، مريد، مسجد، مفتي، مكتب، ملا، مناره، نائب، وادي، وقف، هجرت، تعرفه و غيره…
واژههاي فارسي نه تنها در زبان روسي، همانطوري كه قبلاً اشاره شد، بلكه در ديگر زبانهاي هندواروپائي نيز يافت ميشود كه جا دارد جمعآوري شوند و كاربرد آنها مشخص گردد. بطور مثال در زبان اوكرائيني نيز از گروه زبانهاي اسلاو است، به واژههاي فارسي مثل ميدان، انبار و صندوق ديده ميشود.