با سلام
در جهت تطبیق و سبک شدن انجمن تمام مطالب قبلی به قسمت بایگانی منتقل شده
و ازاین به بعد به طور کامل وتمام مطالب شما در موضوعات مشخص خود باقی می ماند.
توجه داشته باشید مطالب خود را با توجه به موضوع و تالار خود قرار دهید.

کد آهنگ

شکلک برای ارسال ها"کلیک کنید"




ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 15 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

اصل و نسب برخی واژه‌های عامیانه
صادق ملارجب اصفهانی :آب زیپو: رقیق ، از واژة آلمانی
''suppe''
«سوپ»، ظاهراً یادگار سربازخانه‌های ایران در دوران تصدی سوئدی‌ها که سوپ یا «زوپه» را در قیاس با آش ایرانی بسیار رقیق و بی‌مزه می‌یافتند.
اخم و تخم: تخم هم‌ریشه با «تهم» در تهمتن. از همین جا سهم و سهمگین.
ارسی: (کفش یا پنجره‌های کشوئی با شیشه‌های رنگین) یعنی روسی. الف اضافی در«ارومیه» یعنی رومیه و «اروج» به زبان آذربایجانی یعنی روزه، دیده می‌شود و برای واژه‌هائی که با «ر» آغاز می‌شوند در زبان آذری نمونه‌وار است، مثلاً ایرحیم به جای رحیم.... الخ.
الکی : یعنی بی‌اساس، از ریشة کهن پهلوی «هلکیه» یعنی دیوانگی و «هلک گویشن» یعنی سخن ناروا . واژة آلمانی
Ulkisch
یعنی خنده‌آور با همین واژة فارسی هم‌ریشه است.
به جا آوردن: (شناختن) اصطلاح عامیانه است ولی در سمک عیار آمده است : «اگرچه او را ندیده بود، به جای آورد که سمک است»(جلد دوم، ص151)
بسه! در لهجة تهران به کسرب، یعنی ببین! بپا) از پهلوی سهستن یعنی دیدن هم‌ریشه با واژة آلمانی
"Sehen"
و مصدر انگلیسی
"To See"
.«یارو را بسه! »
بلبشو : برخی آنها را مخلص « بهل و بشو!» (بگذار و برو) می‌دانند ولی شادروان بهار آن را از مادة بشولیدن و بربشولیدن می‌شمرد. محل تردید است زیرا افعال ‌دال‌ بر استمرار عمل، نظیر آن در زبان ما زیاد است.(مانند برو بیا ، بزن بکوب ، بخور و ببر و غیره)
چلوار: از ریشة «چهل یارد» یادآور توپ‌های چهل یاردی پارچه‌های انگلیسی.
حقه: ظرف مدور حقه بازان، به معنی مجازی یعنی فریب.
زکی! به احتمال از ریشة «زهی» و «زه!» و «زهاره!» که در پهلوی و فارسی دری از نداهای تحسین و شگفت است
زوار: (زوارش در رفت) در نزد چارواداران ، زوار و زواربندِ اسب. در نزد فردوسی به معنای پرستار:
«بهارش توئی غمگسارش تو باش
در این تنگ زندان زوارش تو باش»
شِر و وِر: مانند واژة فرانسه
Charivari
، ولی معلوم نیست از آنجا آمده باشد!
شلم شوربا: در اصل شلغم شوربا.
شنگول: شنگ و شنگول در مسلماً با
"Schon"
آلمانی هم‌ریشه است
فکسنی: (بی‌ربط، مزخرف) از واژة
"Fkussni"
روسی یعنی بامزه که به تعریض به کار رفته است.(مانند:آب زیپو)
لنگ: به معنای پا (در مازندرانی«لینگ») همریشه با
"Leg"
انگلیسی. در لگد فارسی و
Liagat
روسی(لگد زدن) این واژه دیده می‌شود.
نخاله: چیز اسقاط و آدمِ وقیح. احتمالاً از واژة روسی
Nakhal
یعنی آدم بی‌ادب و گستاخ و از یادگاریهای قزاقخانه‌های دوران تصدی روس ها.
هشل هف: شکل تصحیف شده مسخره‌آمیز عبارت انگلیسی
"Shall have"
(یعنی من خواهم داشت) .
واسه: گویا از ریشة «واس» پهلوی و اوستائی به معنای خواستن است(به عقیدة دکتر فره‌وشی) و نه تحریق «واسطه» عربی.

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:12
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 16 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

كلمات عربي چگونه وارد زبان فارسي شدند؟
در اواخر قرن سوم تا اوایل قرن چهارم كه ایرانیان پس از دو قرن بی خطی، صاحب خط
شدند، كوشیدند پارسی بنویسند و از نوشتن با انشاء عربی به پارسی بازگردند. دراین خط
جدید كه از عربی اقتباس شد طبعاً همسانی خط و ارتباط و علائقی كه با زبان عربی در
دویست سال گذشته پیدا كرده بودند موجب ورود لغات عربی به خط و زبان فارسی گشت، اما
ایرانیان كه مایل بودند زبان پارسی استقلال خود را حفظ كند،
می كوشیدند كه در ترجمه كتب عربی به پارسی ـ كه بسیاری از آن كتابها را هم خود
ایرانیان در زمانی كه خط نداشتند به عربی نوشته بودند ـ لغات پارسی به كار ببرند،
همانگونه كه امروزه مترجمی كه مثلاً زبان فرانسه یا انگلیسی یا زبانهای دیگر متنی را ترجمه می كند مایل نیست حتی یك لغت را به صورت اصلی بیاورد و ترجمه ناشده
باقی بگذارد
.
كتبی كه در آغاز شكل گرفتن خط و زبان جدید فارسی(دری) ترجمه شده بیشتر الفاظش پارسی
بود و جز لغاتی اصطلاحی كه ناگزیر بودند صورت عربی آن را عیناً نقل كنند اكثر الفاظ
به فارسی نوشته می شد كه نمونه های آن ترجمه تاریخ طبری (موسوم به تاریخ بلعمی) و
ترجمه تفسیر طبری و حدودالعالم و نظایر آنهاست. در قرنهای چهارم و پنجم نیز اهتمام
به پارسی نویسی ادامه داشت و در اغلب كتب تألیفی این دوران، شواهد گویایی موجود
است. اما از اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم كه عرفان و تصوف در شعر و نثر فارسی
گسترش یافت و تعداد نویسندگان و شاعران صوفی و عارف رو به ازدیاد نهاد، ورود لغات
عربی به زبان فارسی افزایش گرفت، زیرا زبان عرفان، زبان رمز و راز و كنایات و
اصطلاحات عرفانی بود، و چون لغات و اصطلاحات از كتب عرفانی عربی به فارسی می آمد و
معمولاً اصطلاح را چه دینی و چه علمی و چه عرفانی به آسانی نمی شد معادل سازی كرد؛ اصطلاحات عرفانی، همچون اصطلاحات دینی در زبان فارسی
شیوع یافت
.
پیش از این ایرانیان، اصطلاحات دینی را هم غالباً به پارسی برگردانده بودند مخصوصاً
اصطلاحاتی كه زیاد مورد نیاز بود. مثلاً به جای «صلوة» نماز گفتند و به جای «صوم
»
روزه گرفتند و حتی نام نمازهای پنجگانه را به فارسی وضع كردند: نماز بامداد، نماز پیشین، نماز دیگر،‌نماز شام، نماز خفتن
.
بعضی لغات و اصطلاحات كه برای هر روز یا برای همه كس در همه حال مورد حاجت نبود
معادل سازی نشد مانند: حرب، غزوه، حج، زكوة و مانند آنها
.
ورود لغات عرفانی به فارسی، تعداد الفاظ اصطلاحی را دو چندان یا چند برابر كرد، چون
پیش از آن فقط لغاتی دینی و فلسفی و كلامی كه بعضی هم یونانی بود و عربی نبود،
همانگونه كه به زبان عربی (با وجود آنكه دروازه لغت را عربها به روی لغات بیگانه
بسته بودند) وارد شده بود به فارسی هم ورود پیدا كرد، چه به صورت معرب آن و چه به
صورت اصلی. اما سیل اصطلاحات عرفانی كه از كتب عربی صوفیان به ادب فارسی سرازیر گشت
و حتی جملات و كلمات قصار صوفیان كه اگر به صورت اصلی ادا نمی شد آن تأثیر را نداشت
یا اصولاً مطلوب، مفهوم نمی گشت نظیر «اناالحق» حلاج یا «لیس فی جبتی سوی الله
»
بایزید بسطامی و نظایر متعدد آنها، موجب شد كه پارسی نویسان نتوانند این سیل الفاظ
و تعبیرات و عبارات را مهار كنند و به پارسی برگردانند. سُكر و صحو، تجلی و استتار
و مراقبه و الفاظ اصطلاحی بی شمار دیگر، الفاظ معدود و محدودی نبودند كه بتوان به
آسانی آنها را ترجمه كرد، چرا كه هركدام علاوه بر معنای اصطلاحی ـ كه اصطلاحی به
آسانی قابل تبدیل نیست ـ متكی به عباراتی یا اقوالی بودند نظیر «مشاهده الابرار بین
التجلی و الاستتار» كه اینگونه عبارات مرجع و مسند و متكای كلماتی چون تجلی و
استتار بود. بنابراین اگر می بینیم آن تقیدی كه بزرگانی چون فردوسی( در شعر)و
بیهقی(در نثر) در پارسی نویسی داشتند، در نویسندگان و شاعران قرن ششم یا هفتم دیده
نمی شود، دلیل آن نیست كه علاقه نویسندگان قرن ششم به پارسی كمتر بوده است، بلكه
موضوع و مطلب كلام و نوشته آنان با موضوعات قرن چهارم متفاوت بود. موضوع كار فردوسی
و بیهقی، تاریخ ایران و مسائل مربوط به ایران بود و طبعاً مسائل ایران را با واژه
های ایرانی می توان بیان كرد، اما مثلاً كتابی كه مربوط به فلسفه یونان باشد طبعاً
با اسامی و الفاظ یونانی سروكار پیدا می كند و نمی توان از استعمال لفظ یونانی
پرهیز كرد، همچنین است مثلاً تفاوت ترجمه تفسیر طبری كه تفسیر قرآن كریم
است با ترجمه تاریخ طبری (بلعمی) كه با زبان عربی كمتر ارتباط دارد
.
در متون قرنهای چهارم و پنجم نیز آن دسته از نوشته ها كه صرفاً مربوط به ایران و
ایرانی بوده بیشتر الفاظش فارسی است. اما در همین زمان می بینیم كه بعضی نامه ها از
سلاطین ایران كه به خلفای عباسی نوشته می شد یا تماماً عربی است یا اگر هم می
خواستند با فارسی نویسی شخصیت خود و كشور خود را بنمایانند باز لغات عربی در آن
بیشتر از نامه های معمولی داخلی بود، و حتی كاتبان سلاطین در نامه های داخلی هم برای اظهار فضل مخدوم خود و خود، به نوشتن نامه هایی مشحون از
لغات دشوار و حتی مهجور عربی پرداختند. كتابهایی چون «التوسل الی الترسل» و «عنبة الكتبة» شاهد بارز این مطلب
است
.
و این اصطلاحات دهان به دهان می گشت موجب شد كه حافظ بگوید: «دهان پر از عربی
است
منبع: برگزیده ی متون فارسی - منوچهر دانش پژوه

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:12
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 17 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

واژه های مشترک بین فرانسه و ایران-1

واژه های مشترک بین فرانسه و ایران

واژه‌های دارای ریشه فرانسوی که در زبان فارسی معمول شده‌اند و بصورت وامواژه هایی درآمده‌اند، به فراوان یافت می‌شوند. دلیل آن شاید به دوران قاجار برگردد که عمده‌ی روابط ایران و غرب، با فرانسویان بوده‌است. برخی از این کلمات و معادل فرانسوی آن در زیر فهرست شده‌اند:

الف

ادکلن(eau de cologne)

اپل (épaule) به معنی شانه

اپیدمی (épidémie)

اتیکت (étiquette)

اشانتیون (échantillon) به معنی نمونه

اشل (échelle) به معنی نردبان

اکران (écran)

اکیپ (équipe)

املت (omelette)

اُوٍرت (ouvert) به معنی باز (open).

اورژانس (urgence)

اوریون (oreillons) بیماری اوریون یا گوشک که از oreille که به معنی گوش است آمده است.

ایده (idée)

آباژور (abat-jour)

آبسه (abcès) به معنی چرک و ورم چرکی

آژان (agent)

آژانس (agence)

آسانسور (ascenseur)

آلرژی (allergie)

آمپول (ampoule)

آناناس (ananas)

آنکادر کردن (encadrer)

آوانتاژ (avantage) به معنی فایده و منفعت است.

آوانس (avance)

ب

باکتری (bactérie)

بالکن (balcon)

بانداژ (bandage)

بلیط (billet) که در زبان فرانسه "بیه" تلفظ می‌شود

برس (brosse)

بروشور (brochure)

بلوز (blouse)

بن ساله (bonsalé) به معنی خوش نمک

بوروکراسی (bureaucratie) که از ریشه bureau به معنی میز و دفتر کار ایجاد شده است.

بوفه (buffet)

بولتن (bulletin)

بیسکویت (biscuit) به معنی دوبار پخته شده bis به معنی دوباره و cuit به معنی پخته شده است!

بیگودی ( bigoudis)

بودجه ( budjet ) - فكر ميكنم بودجه هم بايد يك كلمه ي فرانسوي باشه

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:13
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 18 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

پ

پاپیون (
papillon
) به معنی پروانه
پاتیناژ (
patinage
)
پاساژ (
passage
)
پاندول (
pendule
)
پانسمان (
pansement
)
پاویون (
pavillon
)
پروژه (
projet
)
پروسه (
process
)
پلاک (
plaque
)
پلاکارد (
placard
) به معنی پوستر و نیز به معنی کابینت است
plat
به معنی بشقاب یا ظرف مسطح است.
پماد (
pommade
)
پنس (
pinces
)
پورتفوی (
portefeuille
) به معنی کیف اسناد وکیف پول است.
پونز (
punaise
)
پوئن (
point
) به معنای امتیاز
پیژامه (
pyjama
)
پیست (
piste
)
ت
تابلو (
tableau
)
تن (ماهی) (
thon
)
توالت (
toilette
)
تومور (
tumeur
)
تیره یا خط تیره (
tiret
)
تیراژ (
tirage
)
ددز (
dose
)
دوش (
douche
) فعل
se doucher
به معنای دوش گرفتن است
دیسک (
disque
)
دیسکت (
disquette
)

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:13
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 19 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات
امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:14
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 20 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

بعضي كلمات از فارسي وارد انگليسي نشده‌اند !

بلكه به علت اينكه ريشه زبانهاي فارسي و انگليسي و بيشتر زبانهاي اروپايي يكي بوده و از خانواده زبانهاي هندو اروپايي هستند ( فارسي - كردي لري - ساسنكري- هندي - آلماني - انگليسي - لاتين - فرانسه و ايتاليايي و ... )

بعضي از واژه ها از هزاران سال پيش در تمامي اين زبانها مشترك باقي ماند و بعضي هم با مرور زمان تغيير شكل داده ‌اند )

مانند گاو و

Cow
انگليسي يا همين پدر و مادر و برادر - ولي واژه ‌هايي هم هستند كه بعدها از زباني به زبان ديگر راه يافته مثلاً كلمات
Bazaar - Candy
و
Caravan
از واژه هاي فارسي قندي ، بازار و كاروان به انگليسي رفته اند .
کلماتی
که در فارسی و انگلیسی یکی هستند و ریشه اصلی فارسی دارند :

بد :
Bad

مادر :

Mother

پدر :
Father

برادر :
Brother
ريشه كلمه
Bazaar
در انگليسي همون بازار در فارسي هستش. اين كلمه در اصل فارسي بوده.

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:14
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 21 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

واژه
" کاک"
که یک نوع شیرینی قدیمی ایرانی است، پس از ورود به زبان انگلیسی، به واژه
"کیک"
تغییر پیدا کرده.

کلمهء
اتوبان
از زبان آلمانی وارد فارسی شده (
AutoBahn
)
سماور واژه ای روسی با املای
Самовар
در انگليسي
Samovar
و تلفظ
səm
ʌ
'var
به معناي خود جوش آورنده :
samo = self + varit= to boil
=>
self-boiler
که وارد زبان فارسی شده و استفاده ی گسترده از اين واژه سبب شده تا خيلی ها آنرا اصلا فارسی بدانند در صورتيکه اينگونه نيست.
کلمه ای مانند
مادر
که داستانی طولانی و غم انگیز
دارد
:

اوستایی:ماتر
(mother)

پهلوی:مادر

فارسی
دری:مادر

کلمه
mother
در زبان لاتین از زبان اوستایی ما گرفته شده است ولی
امروزه متاسفانه در بسیاری از جاها از کلمه مامان استفاده می کنند که اصل این کلمه
فرانسوی است و معنای بسیار زشت و زننده دارد و نوعی توهین است.پس از انقلاب فرانسه
فقر جامعه را فرا گرفت و متاسفانه اولین چیزی که بعد از فقر خودش را نشان می دهد و
بروز می کند فحشا است.در ان زمان زنان بسیاری به فحشا گرویدند تا مخارج خود و
خانواده را تامین کنند و مراکز بزرگی را به وجود آوردند که در هر مرکز زنان زیادی
تحت نظارت یکی از زنها که از بقیه با تجربه تر
و پخته
تر و ریش سفید تر و در یک کلام دنیا دیه تر بود کار می کردند و در واقع او کله گنده
انها و لیدر آنها بود که به او مامان می گفتند و اصل این کلمه به این معنی است و
بعد وارد زبان فارسی شد و جای کلمه زیبای مادر را گرفت

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:14
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 22 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

واژه استرداداز نظر حقوقی یعنی " واگذار کردن مجرم به کشور متبوعه " البته اصل این واژه عربی هستش ولی ظاهرا این کاربرد رو فقط در فارسی داره ...
حالا فکر می کنین ، معادل این واژه در انگلیسی چیه ؟
Extradite
خودتون مقایسه کنید : اکسترادیت و استرداد
ظاهرا ریشه
extradite
برمی گرده به لاتین به شکل
ex
+
tradition
به معنای واگذاری و تسلیم
تاریخچه این واژه انقدر قدیمی نبود که بشه دنبالش کرد ولی بهرحال شباهت عجیبی به هم دارن
پی نوشت : یه احتمال دیگه رو هم نمیشه دست کم گرفت این واژه بخاطر شباهتش به نسخه انگلیسی اش مورد استفاده قرار گرفته یعنی یه ایرانی خوش ذوق ، متوجه شباهت ظاهری و معنایی این دوتا شده و پیشنهادش کرده
واژه فرانسوی : کتلت
ترکیبی از : (گوشت دنده)
let
+ (تکه کوچک)
cut
کلمه ی کمر بندریشه ی سانسکریت داره و درست با همین تلفظ در انگلیسی و آلمانی هم به کار میره
Cummerbund در انگلیسی و
kummerbund
در آلمانی
سابقه ی ورود این واژه به زبان انگلیسی به دورانی بر می گرده که هند مستعمره ی انگلستان بود و شالی مردان هندی به کمر می بستن بین مردان بریتانیایی هم رایج شد و امروزه به باند ساتنی گفته می شه که در تاکسیدو های گرون قیمت به کمر بسته می شه
واژه انگلیسی
Perish
(= تلف شدن - پژمرده شدن - بتدریج رو به زوال رفتن) رو مقایسه کنید با واژه فارسی پریشان شدن شدیدا مشابه به نظر میان هم از لحاظ معنی و هم از لحاظ املایی .. آیا هم ریشه ان ؟
از نظر ریشه ای ، واژه
perish
از واژه فرانسوی قدیم (قرن 13)
perire
اومده و اونم از واژه مشابه لاتین ، به معنای نابود شدن - تمام شدنشواهدمون خیلی قاطع نیست
ولی بهرحال شباهت لغوی و معنایی شون انکار ناپذیره حتی در این حد که هر دوی این واژه ها رو برای موجودات زنده یا نزدیک به زنده بکار می بریم ؛ مثلا
children perished in the fire
یا مثلا
perishable
یعنی غذای فاسدشدنییا در مورد گل و گیاه بکار می بریمش (تو فارسی هم صفت پریشان رو در مورد گیاهان استفاده می کنیم )

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:15
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 23 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

پاپوش
در زمان قديم به كفش ، پاپوش گفته ميشد .
پاپوش كلمه اي فارسي است و از فارسي وارد زبان يوناني شده .
كلمه ي
يوناني Παπουτσι
با تلفظ
پاپوتسي
خيلي به
پاپوش
خودمون نزديكه و لازم به ذكره كه در
يوناني
به جاي حرف
ش
از
س
استفاده ميشه

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:15
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 24 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

كلمات همريشه در فارسي و انگليسي
كَنَب، كنف cannabis
قندي canry
برنج bronze
گرم warm
موش mouse
راست right
سه‌تار guitar
موميايي mummy
زرگون zircon
كوشك kiosk
ليمو lemon
پسته pistachio
تندر thunder
پرديس paridise
در door
پدر father
برادر brother
مادر mother
يشم jasper
ديو zeus
پاجامه pajamas
اسفناج spinach
مرده mortal
نارنگ، نارنج orange
شكر sugar
بازار bazzar
توفان typhoon
كباب kabob
سفر safari

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:15
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 25 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

شترنگ ، شطرنج

( به صورت عربی ) ،
Chess
واژه ‌ی شترنگ نام آریایی گیاهی به نام مهرگیاه (Mandrake ) است كه ریشه‌ ی آن به پیكر آدم شباهت دارد.
شطرنج یكی از شناخته‌ شده ‌ترین بازی‌هاست كه نه تنها به عنوان بازی، بلكه به عنوان ورزش، هنر و دانش نیز در نظر گرفته می‌شود، آموختن شطرنج به عنوان ابزاری برای پیشرفت توانایی‌های ذهنی مطرح است، زادگاه این بازی فكری را شبه ‌قاره ‌ی هند می‌دانند، اما شواهد باستان‌شناسی كه به تازگی به دست آمده است، از ریشه‌ ی ایرانی این بازی جهانی سخن می‌گویند.
به هر روی ایرانیان در گسترش این بازی در جهان نقش چشم‌ گیری داشته‌اند و یادگارهایی از واژه‌های شترنگی ایران در زبان‌های دیگر ماندگار شده است.
اسپناخ - Spinach - اسفناجنام پارسی آن اسپناخ می باشد
این گیاه از ایران به جاهای دیگر جهان راه یافت و آنرا بازرگانان راه ابریشم حدود 1500 سال پیش به چین بردند كه مورد توجه قرار گرفت و آنراسبز پارسی (
Persian Green)
نامیدند.
در بیشتر زبان‌ها نیز همین نام ایرانی با اندكی تغییر به كار می‌رود :
اسپانیایی‌ : Espinacaایتالیایی : Spinacioفرانسوی‌ : épinardsآلمانی : Spinatعربی : السبانغدر قرن سیزدهم میلادی بورانی كه از اسفناج و ماست و ادویه‌هایی مانند سیر تهیه می‌ شود، به عنوان یک غذای ایرانی در دمشق، پایتخت سوریه طرفداران زیادی پیدا نمود و سپس این غذا وارد فرهنگ غذایی اروپا نیز شد.
قهوه یک نوشیدنی جهانی است که اصل آن از آفریقاست.
گیاه قهوه درختچه‌ای است از تیره‌ی روناسیان با گل‌های سفید و بوی مطبوع که در اتیوپی( و به بیان برخی بنمایه ها در سودان) می‌رویید.
این گیاه را ایرانیان از آنجا به یمن بردند و کاشتند و اروپایی‌ها از راه عرب‌ها و عثمانی‌ها با قهوه آشنا شدند.هر چند در دیکشنری وبستر ریشه‌ی این واژه را عربی نوشته‌اند! ولی جست و جو در فرهنگ‌های عربی نشان می‌دهد که عرب‌ها به این گیاه، شجره البن و به دانه‌های قهوه نیز بن می‌گویند. البته واژه‌ی قهوه در زبان عربی نیز وارد شده است، گمان می رود این واژه از واژه‌ی پارسی قهوه‌ای گرفته شده باشد، زیرا دانه‌های این گیاه، قهوه‌ای رنگ است.

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:16
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 26 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

نحوه رمزگشايي خط ميخي فارسي باستان

خط میخی فارسی باستان پس از انقراض دولت هخامنشی از رواج افتاد و خواندن آن فراموش شد؛ تا اینکه، اخبار و گزارش هایی که جهانگردان و سیاحان اروپایی از اوایل قرن هفدهم میلادی به این سوی، به هنگام سیر و سیاحت در شرق و بازدید از ویرانه های تخت جمشید، فراهم کرده بودند، توجه دانشمندان اروپایی را به آن جلب نمود.

خط میخی فارسی باستان پس از انقراض دولت هخامنشی از رواج افتاد و خواندن آن فراموش شد؛ تا اینکه ، اخبار و گزارش هایی که جهانگردان و سیاحان اروپایی از اوایل قرن هفدهم میلادی به این سوی، به هنگام سیر و سیاحت در شرق و بازدید از ویرانه های تخت جمشید ، فراهم کرده بودند، توجه دانشمندان اروپایی را به آن جلب نمود. در قرن هجدهم میلادی ،چندین کتیبه به خط میخی فارسی باستان در اروپا منتشر شد ، از آن جمله است رونوشت کامل یکی از کتیبههای داریوش در تخت جمشید ( DPC ) که ، شاردن Chardin جهانگرد معروف فرانسوی ، در سال ۱۷۱۱ ، آن را منتشر کرد ؛ همچنین کتیبه ای از خشایارشا بر روی گلدانی از سنگ مرمر که کنت کایلوس Count Caylus ، در سال ۱۷۶۲ ، گزارشی درباره آن به محافل علمی آن روزگار ارائه نمود .

در سال ۱۷۶۵ ، کارستن نیبور Carsten Niebuhr رونوشتهای دقیقتری از کتیبه سه زبانی تخت جمشید تهیه کرد و پس از بازگشت از شیراز ، در سال ۱۷۷۸ ، به انتشار آن پرداخت . نیبور از بررسی این اسناد به خوبی دریافت که ، کتیبه ها از چپ به راست و به سه گونه نظام خطی کاملا متفاوت از هم نوشته شده اند . چند صباحی بعد ؛ در سال ۱۷۹۸ م ؛ اولاف گرهارد تیخسن Olav Gerhard Tychsen پی برد که این سه نظام خطی متفاوت در کتیبه ها ، در حقیقت ، مبین سه زبان مختلف هستند و نشانه میخ مانند موربی که در ساده ترین نوع این سه شیوه کتابت به طور منظم پس از چند علامت تکرار می شود ، ظاهرا نشانه مقسم کلمات بوده است . اما او ، به اشتباه ، این کتیبه ها را متعلق به دوره اشکانیان دانست . در سال ۱۸۰۲ م ؛ فردریش مونتر Friedrich Munter مستقل از تیخسن ، علامت واژه جداکن را در این کتیبه ها تشخیص داد و تصور کرد که ، گروهی از نشانه هایی که در این سنگ نبشتهها بیشتر از نشانه های دیگر تکرار می شود ، احتمالا بر مفهوم « شاه » و « شاه شاهان » دلالت می کند . او از روی برخی از قراین احتمال داد که کتیبهها متعلق به دوره هخامنشی هستند . علیرغم مساعی مستمر این دانشمندان و چند تن دیگر ، هنوز پیشرفت واقعی در گشودن رموز خط میخی فارسی باستان حاصل نشده بود ، تا اینکه گئورگ فردریش گروتفند Georg Friedrich Grotefend آلمانی ، در سال ۱۸۰۲ ، به این کار همت گماشت .

گروتفند کار خود را با تطبیق و مقابله دو کتیبه از تخت جمشید ( کتیبه های DPA و XPE ) شروع کرد و دیری نگذشت که به موفقیتی چشمگیر دست یافت . او نیز ، تصور کرد که کتیبه ها به سه شیوه خطی متفاوت نوشته شده اند ، میخ مورب در آنها علامت یا نشانه واژه جداکن است ؛ کتیبه ها به پادشاهان هخامنشی تعلق دارند و اساسا حاوی اسامی و القاب این پادشاهان اند ، و زبان ساده ترین نوع این نبشته ها – که در اصل به فارسی باستان بود - شبیه و همانند زبان اوستایی است . او همچنین ، احتمال داد که القاب و عناوین پادشاهان هخامنشی مشابه القاب پادشاهان ساسانی است و القاب پادشاهان اخیر در ا« زمان ، توسط سیلوستر دوساسی Silvestre de sacy به این صورت معلوم شده بود : « X شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه ایران و انیران ، پسر Y شاه بزرگ »

پیش از ذکر جزئیات مربوط به نحوه کار گروتفند ، برای سهولت مقایسه ، آوانوشت دو کتیبه ای که اساس کار او در رمز گشایی خط میخی فارسی باستان بود ، در ذیل ارائه می شود :

▪ کتیبه خشایارشا XPa

▪ کتیبه داریوش DPa

▪ xsayArsA

▪ DArayavauS

▪ xSAya"iya vazarka

▪ xSAya"iya vazarka

▪ xSAya"iya xSAya"iyAnAm

▪ xSAya"iya xSAya"iyAnAm

▪ DArayavauS xSAya"iyahyA

▪ viStAspahyA

▪ Puca HaxAmaniSiya

▪ Puca HaxAmaniSiya

▪ (haya imAm tacaram akuanuS)

گروتفند به روشنی دریافت که در این دو کتیبه گروهی از نمادها عینا تکرار می شود و گروهی دیگر با هم تفاوت دارد . بنابراین ؛ نتیجه گرفت که کتیبه ها متعلق به دو پادشاه هستند ؛ گروهی از نشانه هایی کهعینا یا با جزئی اختلاف تکرار می شود ، معرف کلمه « شاه » است و گروهی که با هم تفاوت دارد ، بر اسامی این دو شاه دلالت می کند . بر پایه این استدلال و نیز ، بر اساس الگوی یاد شده کتیبههای ساسانی ، او از این دو نبشته ، کتیبه دوم ، یعنی کتیبه خشایارشا را ، موقتا ، به صورت زیر ترجمه کرد :

« X شاه بزرگ ، شاه شاهان ، Y شاه را پسر ، هخامنشی »

ترجمه « Y شاه را پسر » بر اساس این تصور بود که واژه Y در سنگ نوشته اول ، نخستین کلمه ای بود که کتیبه با آن شروع می شد و به نظر می رسید نام پادشاهی باشد که کتیبه به نام او نوشته شده است ، اما همین نام در کتیبه دوم در جایگاهی پس از عنوان « شاه شاهان » با یک لاحقه اضافی به کار رفته بود . به همین دلیل ، او تصور کرد که این واژه از طریق همین لاحقه اضافی با واژه بعدی ، که مفهوم « پسر » داشت ، ارتباط یافته است . علاوه بر این ، گروتفند متوجه شد نامی که کتیبه اول با آن آغاز می شود ، در کتیبه دوم در جایگاه نام پدر « X شاه » قرار گرفته است . از سوی دیگر ، در کتیبه دوم پس از نام پدر کلمه شاه به کار رفته ، در حالی که در کتیبه اول پس از نام پدر ، این کلمه استعمال نشده بود . از این امر او نتیجه گرفت که ، این دو کتیبه متعلق به پدر و پسری است که هر دو شاه بودند ، اما پدربزرگ پسر، شاه نبود. بنابراین، او در فهرست شاهان هخامنشی که از روی منابع یونانی به دست آمده بود، به دنبال نام پدر و پسری گشت که دارای مشخصات فوق باشند. در میان پادشاهان هخامنشی، نام کوروش و کمبوجیه از یک سو، و نام داریوش و خشایارشا از دیگر سو، می توانست مشمول این احتمال باشد. از این اسامی، گروتفند نام کوروش و کمبوجیه را کنار گذاشت؛ چون تصور می کرد این دو نام باید با حروف یکسانی شروع شوند ، در حالی که اسامی مذکور در کتیبه ها با دو حرف مختلف شروع شده ودند. البته، در اینجا یک تصادف محض به یاری او شتافت؛ چون نام کوروش و کمبوجیه در خط فارسی باستان بنا به پاره ای از دلایل کتابتی با دو حرف مختلف شروع می شوند . به هر حال ، مجموع این دلایل گروتفند را به این عقیده رهنمون گشت که نویسنده کتیبه دوم باید خشایارشا باشد و نویسنده کتیبه اول پدرش، داریوش، که پدر او گشتاسب ( ویشتاسپ ) عنوان شاه نداشت . مرحله بعدی ، تعیین ارزش آوایی این علایم به عبارت دیگر تلفظ پارسی باستان این اسامی بود . در این مورد ، گروتفند به صورت این اسامی در متون متاخر ایرانی توجه کرد و ارزش آوایی کلمات مورد بحث را به صورت زیر مشخص نمود :

● گونه صحیح اسامی در کتیبه ها

▪ تلفظ پیش نهادی گروتفند

▪ V - i - s - T - a - S – p

▪ g-o-sch-t-a-s-p

▪ D - A - R - Y - V - U - s

▪ d-a-r-h-e-u-sch

▪ X - s - Y - A - R - S - A

▪ Kh-sch-h-a-r-sch-a

بدین ترتیب، گروتفند توانست ارزش آوایی ۱۵ نشانه از حروف خط میخی فارسی باستان را معین کند . البته، بعدها، معلوم شد که از این ۱۵ حرف ، فقط ارزش آوایی ۱۰ حرف صحیح بوده است . علاوه بر سه نام یاد شده، لغات « بزرگ » و « شاه » تنها کلماتی بودند که گرتفند به درستی آنها را تشخیص داد و بعدها، در سال ۱۸۱۵، نام کوروش را در کتیبه مرغاب CMA شناسایی کرد .

پس از تلاش های گروتفند ، به دنبال یک وقفه نسبتا طولانی ، در امر رمز گشایی، خط میخی فارسی باستان، دانشمندان دگرباره ، به این کار اهتمام ورزیدند . در سال ۱۸۲۶ م؛ راسموس راسک R. Rask دانمارکی در عبارت «شاه شاهان» لاحقه اضافی جمع را شناسایی کرد. در سال ۱۸۳۶ م؛ اوژن بورنوف O. Burnouf اوستا شناس فرانسوی توانست ارزش آوایی تعداد زیادی از حروف فارسی باستان را در یکی از کتیبه ها مشخص کند. او در سال ۱۸۳۹، پی برد که تعدادی از صامت های متصل به مصوت a را شناسایی کرد. او در سال ۱۸۳۹، پی برد که تعدادی از صامت ها فقط پیش از مصوت i و تعدادی دیگر پیش از مصوت u به کار می روند؛ در سال ۱۸۴۶، راولینسون H. Rawlinson و هینکس Hinks ؛ در سال ۱۸۴۷، اوپرت Oppert هر یک مستقل از دیگری دریافتند که این صامتها هر کدام یک مصوت i یا u به همراه دارند.

اوپرت همچنین، ساخت آواگروه های ai و au را در کتیبه های فارسی باستان روشن کرد و ، یادآوری نمود که صامت های غنه m و n در خط فارسی باستان پیش از واج های انسدادی به کتابت در نمی آیند. بدین تریتیب ، رمز خواندن خط میخی فارسی باستان گشوده شد و نهایتا، راه برای خواندن خطوط میخی دیگر و به تبع آن دستیابی به ادبیات غنی بین النهرین هموار گشت.

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:16
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 27 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

نیلی ، Azure ، لاژوردی
واژه
Azure
که به معنای رنگ لاژوردی (لاجوردی) و نیلی می باشد، برگرفته از سنگ لاژورد است و مکانی که این سنگ در آنجا یافت شده و به زبان انگلیسی راه یافته است.
مارکوپولو اشاره به مکانی به نام لاژورد در ترکستان نموده است که سنگ لاژورد در آنجا یافت می شده است.
Nescafé( همون نسکافه خودمون ) معروفترین مارک قهوه فوریه که ساخت کارخانجات معظم نستله است.این کلمه در واقع ترکیبی از دو واژه
Nestlé و café است ؛ یعنی Nes+Cafe
جالبه که تو اکثر کشورها اشتباها فکر می کنند که این کلمه به معنی قهوه فوریه !

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:16
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 28 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

رزق و روزی ، ریسک

در زمان امپراتوری ساسانیان، ایرانیان انجام کارهای سخت خود را به کارگران مزدور خارجی بویژه عرب ها و اسیران رومی واگذار می ‌کردند و در ازای این کارها که همواره با خطرات جانی و بدنی همراه بود، مزد روزانه‌ای را بنام روزیک Rozik به‌ آنها ‌پرداخت می کردند.
سپس این واژه وارد زبان عربی شده و به رزق (روزی دادن) دگرگون شد.
آبجىواژه اى ترکى - در اصل آغاباجى مرکب از : آغا (سيده) + باجى (خواهر
)
به معناى خواهر (لغت نامه ى دهخدا
)
مخفف شده ى آن آبجى مى باشد (فرهنگ
معين
).
ازي
ن
رو هم نميدونم چون تا بحال نشنيده بودمش
!
گول
اینم یه لغت جالب دیگه که به شکل عجیبی با معادل فارسی اش شبیه هستشgullible یعنی ساده لوح - کسی که راحت گول می خوره ازه فعلش از اون هم بانمک تره : to gull = گول زدن !! رسما همون کلمه اس دیگه ؛ درسته ؟
ریشه گول رو از فرانسه goule دونستن ؛ به معنای بلعیدن - خوردن (از اونجا می رسه به لاتین gula به معنای گلو) ... خب ، در نظر بگیرید : توی فارسی هم ما میگیم " گول خوردن " ؛ یعنی هم ما و هم اونا، "گول" رو یه چیز خوردنی می دونیم !!! خدایا ! یه معجزه !!
بعد یه دفعه پیش خودم گفتم " نکنه ما گول رو از اونا گرفتیم ؟ چون اولا کلمه شیکی به نظر میاد و ضمنا به نظر نمیاد که مثلا حافظ تو شعرش از کلمه گول استفاده کرده باشه " . اما در واژه نامه معین دیدم که از مولوی نقل کرده :
جمع گردد پیش شوی گول خود (=شوهر نادان خود)
بنابراین میشه از اصیل بودنش اطمینان داشت

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:16
نقل قول این ارسال در پاسخ
:: خرید آنلاین شارژ موبایل ::