پروژه دلتا يکي از موضوعات مورد بررسي و در واقع راهبرد پيشنهادي کميته خطر جاري در خصوص مسائل ايران ميباشد که در مهرماه ۸۴ به دولت بوش پيشنهاد شد. اين کميته با توجه به استحکام نظام جمهوري اسلامي و شکست دهها استراتژي در مقابل ملت ايران در طول سالهاي گذشته، جنگ سخت را بيفايده دانسته و خواستار توجه بيشتر دولت ايالات متحده به پروژهي نرم افزاري «براندازي از دورن» شدند!
در گزارش کميته خطر جاري که تحت عنوان «ايران- امريکا، رهيافت جديد» توسط مارک پالمر جمعبندي و تدوين شد، تنها راه سرنگون سازي نظام جمهوري اسلامي، پيگيري مکانيسمهاي جنگ نرم و استفاده از تکنيکهاي عمليات رواني تبليغاتي با استفاده از ۳ تاکتيک دکترين مهار، نبرد رسانهاي و ساماندهي و پشتيباني نافرماني مدني، مورد تأکيد و توصيه قرار گرفت.
جنگ نرم و جمهوري اسلامي ايران
اين گزارش داراي ۱۵ محور کلي به ترتيب زير است:
1. ايران بايد در صدر برنامه سياست خارجي امريکا در چهار سال آينده قرار گيرد. واشنگتن اکنون به رويکرد جديدي نياز دارد. بايد همه نيروها براي اين استراتژي بسيج شوند. بايد درسهاي گذشته مورد بازبيني قرار گيرد، درسهايي که از فروپاشي بلوک شرق به يادگار مانده است و هم چنين درسهايي که از تغيير حکومتها در کشورهايي مثل شيلي و اندونزي گرفته شد.
2. اين کشور علاوه بر برنامهي هستهاياش، با حمايت از گروههايي چون حزبالله، حماس و جهاد اسلامي و گروههايي در عراق، مانع تحقق منافع امريکا در منطقه ميشود. از سويي ديگر ثروت رو به رشد نفت ايران، توانايي و ظرفيت آن را در داخل کشور و منطقه افزايش ميدهد. فرصتي که در اين ميان وجود دارد، استفاده از ضعف سياستهاي اقتصادي و اختلافات دروني ايران است.
3. دامن زدن به نافرماني مدني در تشکلهاي دانشجويي و نهادهاي غير دولتي و صنفي از ابزارهاي مهم فشار بر ايران است.
4. بايد براي بازگشايي سفارت ايالات متحده در تهران ابراز تمايل کنيم. همزمان بايد يکي از بلندپايه ترين مقامات خود را بعنوان فرد شماره يک، در اين سياست جديد در مقابل ايران انتخاب و معرفي کنيم. اين فرد ميتواند يکي از کنسولهاي وزارت خارجه باشد و بايد به طور مرتب حمايت خود را از حقوق بشر و دموکراسي در ايران مورد تأکيد قرار داد. از اين طريق ميتوانيم ارتباط خود را با مردم ايران تقويت کنيم.
5. اگر قرار است گفتگو و تعامل با ايران صورت گيرد، بايد با مقامات با نفوذ ايراني و آنها که قدرت واقعي و کافي براي تصميمگيريها دارند، انجام شود، همچون مقامات مورد وثوق و تأييد رهبري ايران. بايد دانست در اين باره ديگران در ايران چنين قدرتي ندارند.
6. بايد شبکههاي متعدد راديو و تلويزيوني را براي ايرانيان تدارک ديد و پيامهاي خود را با پيشرفتهترين تکنولوژيهاي روز، به دست مردم ايران برسانيم.
7. درباره فعاليت هستهاي ايران، بايد با احتياط و دورانديشي و چند جانبه عمل کرد. بايد فشارها را بر ايران بيشتر کرد و در صورت استنکاف ايران، پرونده اين کشور را به شوراي امنيت فرستاد. گرچه اولويت اول، اعمال فشار ديپلماسي از طريق متحدان است به گونهاي که ايران داوطلبانه از فعاليتها و برنامه هستهاي خود چشمپوشي کند.
8. حمايت از اپوزيسيون هم ميتواند از عوامل مؤثر بر تغيير رژيم ايران باشد. سفر فعالان جوان خارجي از کشورهاي متحد ايالات متحده به ايران، راه ديگري در اين رويکرد است. اين افراد ميتوانند بعنوان جهانگرد وارد ايران شوند و در صورت نياز به جنبشهاي مدني و نافرمانيها بپيوندند.
9. بايد فعاليت NGOهاي امريکايي را در ايران تسهيل کنيم و به صدور ويزا همت گماريم. دعوت فعالان جوان ايراني به خارج، براي شرکت در سمينارهاي کوچک هم، اقدام مهمي است. اين کار در صربستان، فيليپين، اندونزي و شيلي و کشورهاي ديگر جواب داده است. اين افراد بايد از سوي مقامات امريکايي انتخاب شوند، نه نهادهاي ايراني.
10. سفارتخانههاي کشورهاي ديگر هم ميتوانند در تهران براي ما مؤثر باشند. حضور در جلسات محاکمه، درخواست مشترک براي آزادي زندانيان سياسي، کمک مالي به خانوادههاي زندانيان و گروههاي مخالف حکومت و حتي نظارت يا مشارکت در اعتراض ها، از جمله اين راههاي تأثيرگذار است. کنگره بايد تصويب قانوني به نام «آزادي ايران» را بررسي کند تا از طريق آن حمايت کافي از آن را بعمل آورد.
11. تضعيف ستونهاي حمايتي حکومت ايران که همانا سرويسهاي امنيتي و نظامي اين کشور ميباشند، بايد در دستور کار قرار گيرند.
12. سرويسهاي امنيتي و قضايي امريکا و متحدانش بايد در همکاري با سازمانهاي حقوق بشر به جمعآوري مدارک و شواهدي در متهم کردن مسئولين ايراني به موارد شبيه ميکونوس اقدام کنند.
13. بايد رهبران روحاني ايران را که در رأس قدرت هستند، وادار کرد از قدرت سياسي به صورت مسالمتآميز کناره بگيرند.
14.بايد قدرت بسيج و سپاه را از ميان برد و در وزارت اطلاعات تغييرات اساسي ايجاد و يا به طور کلي آن را حذف کرد.
15. گفتگو با دولت ايران هم بايد در دستور کار باشد. ما بايد تعامل خود را براي ديدار با مقامات ايران و بحث و گفتگو درباره موضوعات مورد علاقه و نگراني دو طرف نشان دهيم».
بسترها و زمينه هاي موفقيت دشمن در جنگ نرم:
1ـ رشد و گسترش سبک زندگي غربي
۲ـ تقويت جريان سکولار
۳ـ تضعيف نظام فقاهتي و جايگاه مراجع تقليد
۴ـ ايجاد شائبه ناکارآمدي نظام اسلامي
۵ـ رشد جمعيت جوان
۶ـ فقر در شناخت لازم و کامل از ابزارها و فن آوري هاي مدرن
۷ـ تفاوت در سبک زندگي و تبع تفاوت نسلي
۸ـ عقب ماندگي در فن آوري ها
۹ـ تعميق و تراکم شکاف هاي اجتماعي موجود
عوامل تشديد کننده موفقيت دشمن در جنگ نرم
1ـ فقر کار تئوريک
۲ـ ابهام در سياست فرهنگي رسمي نظام
۳ـ عمل زدگي مسئولين و مديران فرهنگي
۴ـ مسأله يابي غلط
۵ـ بي ثباتي در عرصه قانونگذاري و بلاتکليفي قوانين
۶ـ شکاف ميان مسئولين و نخبگان
۷ـ پراکنده کاري و نبود انسجام و همکاري بين فعالان فرهنگي جبهه انقلاب اسلامي
۸ـ برخوردهاي سياسي، تبليغاتي و غيرعلمي با مفاهيم
روشهاي مقابله با تهديدات نرم
با بهرهگيري از سازوکارهاي مختلف، هم ميتوان از اعمال تهديدات نرم پيشگيري کرد و هم ميتوان با مداخلههاي مؤثر، دامنه تأثيرات آنها را از ميان راند. برخي از آن روشها عبارتنداز:
۱ـ واکسيناسيون فرهنگي جامعه
۲ـ تقويت منابع قدرت نرم
۳ـ عمليات رواني متقابل
۴ـ گسترش دامنه و شمول فعاليت هاي فرهنگي و افزايش فرهنگي جذاب
۵ـ خلع سلاح رواني اپوزيسيون
۶ـ استفاده از راهبردهاي ويژه در مورد اقوام و اقليت ها
۷ـ استفاده از ديپلماسي عمومي فعال
۸ـ تبديل قدرت نرم دشمن به فرصتي براي افزايش قدرت نرم خود
ابعاد قدرت نرم در فرآيند انقلاب اسلامي ايران
قدرت نرم در فرآيند انقلاب اسلامي ايران در سطح تحليل داخلي، منطقه اي و بين المللي داراي اهميت قابل توجهي بود .انقلاب اسلامي ايران را ميتوان تجلي تحقق قدرت نرم به معناي توانايي نفوذ در رفتار ديگران بدون تهديد و يا پرداخت هزينة محسوس به شمار آورد.
الف) در سطح تحليل داخلي
براساس زيرساختها و الزامات فکري و فرهنگي سند چشمانداز بيستساله نظام، تعميق معرفت و بصيرت ديني آحاد جامعه و تقويت و تحکيم ارزشهاي اسلامي و اخلاقي که حوزههاي فردي و اجتماعي و همچنين برجستهسازي مستمر و همهجانبه انديشههاي ديني و سياسي حضرت امام خميني (ره) در حوزههاي تصميمسازي و تصميمگيري، برنامهريزي و اجرايي دستگاههاي نظام جمهوري اسلامي به ويژه سازمانها و نهادهاي فرهنگي و آموزشي و اصلاح نوسازي نظام آموزشي و تعليم و تربيت کشور و تعميق تفکر و فرهنگ بسيجي در زمرة اولويتهاي نرمافزاري نظام جمهوري اسلامي ايران قلمداد ميگردد.
۱ـ رهبري فرهمند امام خميني
۲ـ وحدت و اعتماد ملي
۳ـ توسعه دانايي محور
۴ـ جنبش نرم افزاري
۵ـ سياست فرهنگي
ب) در سطح تحليل منطقهاي
در زمرة ابعاد قدرت نرمافزاري انقلاب اسلامي ايران در سطح منطقهاي ميتوان به مواردي از جمله بازسازي تمدن اسلامي، ارتقاي بيداري اسلامي، احياي هويت جهان اسلام، محوريت ثبات منطقهاي و جهاني کردن مبارزه با صهيونيسم اشاره کرد که ذيلاً به تجزيه و تحليل اين جنبهها پرداخته ميشود:
۱ـ بازسازي تمدن اسلامي
۲ـ ارتقاي بيداري اسلامي
۳ـ احياي هويت جهان اسلام
۴ـ محوريت ثبات منطقه اي
۵ـ جهاني کردن مبارزه با صهيونيسم
ج) در سطح تحليل بين الملل
شرايط بروز قدرت نرم طي سالهاي اخير به شکلي باورنکردني تغيير يافته است. انقلاب اطلاعات و جهاني شدن، جهان را دستخوش تغييرات بنيادين ساخته است و موجب شکلگيري جوامع و شبکههاي مجازي شده که مرزهاي کشورها را در هم نورديده و همکاريهاي فراملي و عاملان غيرحکومتي را گسترش بخشيده است. قدرت نرم سازمانهاي بينالمللي غيردولتي موجب جلب و جذب شهروندان براي ايجاد ائتلافهاي بين ملتي شده است.
۱ـ به چالش کشيدن هژموني فرهنگي غرب
۲ـ گشايش جبهه ثالث در نظام بين الملل
۳ـ پرچمداري انقلاب فرهنگي جهاني
موانع وراهکارهاي ارتقاي جايگاه و نقش قدرت نرم در روند تکاملي انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي ايران گرچه توانست جايگاه و اهميت قدرت نرم را با توجه به نقش فرهنگ انقلاب اسلامي در جهان اسلام را از حاشيه به متن بکشاند و تعادل قدرت را در عرصه بينالمللي به نفع کشورهاي جهان سوم رقم زند و معنويت تبيين نمايد ليکن بايد از هر گونه افراط و تفريط در اين زمينه خودداري ورزد.
در اين رابطه لازم است به آسيب شناسي سياست هاي فرهنگي ناظر بر ارتقاي نقش و جايگاه قدرت نرم پرداخته شود و سپس راهکارهاي تقويت و گسترش توان و بهره گيري از قدرت نرم مورد مطالعه قرار گيرد:
الف) آسيبشناسي جايگاه و نقش قدرت نرم در انقلاب اسلامي
در زمرهي آسيبهاي سياست فرهنگي به عنوان خطمشي نرمافزاري نظام مردمسالار ديني ميتوان به موارد زير به عنوان موانع فراروي تحقق قدرت نرم در فرآيند انقلاب اسلامي اشاره کرد:
1- عدم برنامهريزي جامع و همهجانبهنگر به دليل نبود يک ابرسيستم ملي در برنامهريزي آموزشي و روزمرگي و مقطعي و موقت و شتابان بودن سياستهاي فرهنگي با توجه به عدم هماهنگي سياستهاي فرهنگي با ساير برنامههاي توسعه کشور و نيز عدم تناسب سياستهاي فرهنگي با جامعهشناسي فضاي زندگي، آمايش سرزميني و ژئوکالچر کشور.
2- عدم تحقق بسترها و زيرساختهاي فرهنگي به دليل عدم هماهنگي ميان کانالهاي جامعهپذيري و فرهنگسازي و توسعه نيافتگي فرهنگي ناشي از تضاد بين نهادهاي فرهنگپذيري شامل خانواده، گروههاي همسال، گروههاي مرجع، رسانهها و مراکز آموزشي
3- سياستهاي تدافعي، سلبي، سليقهاي، سطحي، ظاهر گرا، بيثبات و شتابزده به جاي سياستهاي تعاملي، پويا، ايجابي و سنجيده متناسب با پيشبيني آيندهي فرآيندهاي جهاني و منطبق با شناخت وضعيت طبقات و اقشار اجتماعي در داخل کشور.
4- سياستزدگي فرهنگي يا استيلاي سياست بر فرهنگ به جاي تعامل و همگوني بين چهار حوزة سياست، فرهنگ، اجتماع و اقتصاد براساس نگرش پارسونزي.
5- آميختگي فرهنگ با ملاحظات امنيتي به گونهاي که با خردهفرهنگهاي قومي و ميکروناسيوناليسم برخورد سختافزاري صورت ميپذيرد بدون اينکه آستانه امنيت، فراتر تلقي شود و همچنين بروز هر ناهنجاري به عنوان مقولهاي ضد امنيتي قلمداد ميشود.
6- افراط و تفريط در سياستهاي فرهنگي و برنامهريزيهاي آموزشي.
7- تمرکز فعاليتهاي فرهنگي در دست دولت به جاي واگذاري بخش فرهنگي به نهادهاي جامعه مدني
8- دخيل بودن مراکز، نهادها و وزارتخانههاي مختلف در سياستهاي فرهنگي کشور به گونهاي که گاه بين سياستهاي مؤسسات تأثيرگذار بر سياست نرمافزاري کشور تضاد و ناهمگوني وجود دارد.
9- نامشخص بودن کار ويژههاي نرمافزاري در سياست فرهنگي به گونهاي که بين تبليغ به معناي سخن همدلانه و مفاهمه آميز با ارشاد به معناي وعظ و اندرز يکسويه تميز داده نميشود.
10- عدم تناسب بين سياستهاي اعلامي و اعمالي به دليل عدم محاسبه ظرفيتها قبل از بيان وعدههاي سياسي فرهنگي، شعارزدگي، فرصتطلبي ايدئولوژيک و اعلام طرحها قبل از تأمين بودجهها و منابع مالي مورد نياز٫
11- ناهماهنگي بين سطوح محلي، ملي، منطقهاي و بينالمللي در سياست فرهنگي با توجه به عدم تفکيک سطوح تحليل و نيز نبود برنامهريزي جامع مبتني بر هماهنگي کارکرد نهادهاي دولتي، شبه دولتي و غيردولتي متکفل در امور فرهنگي.
12- آسيبها و ناهنجاريهاي اجتماعي ناشي از فقر، فساد و تبعيض که منجر به بيثباتي و ضعف فرهنگي ميگردد.
13- انفعال و خودباختگي روشنفکران سکولار و غربزده نسبت به فرهنگ غربي و غفلت آنان از تهاجم فرهنگي از بيرون و درون کشور.
14- فقدان برنامهريزي در نظام آموزشي کشور در جهت اسلامي شدن محيط دانشگاهها و آموزش و پرورش و احتمال دوري مراکز آموزشي از فرهنگ و ارزشهاي استقلال طلبانهي انقلاب اسلامي.
15- عدم نظارت عمومي و ملي يا سازماني به صورت واقع بينانه و هماهنگ بر روند اجراي مأموريتهاي فرهنگي توسط سازمانها و نهادهاي ذيربط و عدم تلاش لازم هماهنگساز توسط نهادهايي چون شوراي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي فرهنگ عمومي کشور.
16- فقدان راهبرد مناسب و کارآمد در جهت به کارگيري همة توانائيهاي فکري و فرهنگي کشور و نيز فقدان سياست منسجم فرهنگي براي رشد خلاقيتهاي فردي و مشارکتهاي جمعي و گروهي فرهنگي.
17- افزايش تبليغات رسانههاي غربي عليه اسلام جهت ايجاد جو اسلام هراسي در جوامع خويش از رهگذر تبليغ مواردي چون پيوند بنيادگرايي اسلامي با تروريسم، عدم سازگاري اسلام با دمکراسي و استفاده ابزاري از دين در کشورهاي اسلامي و به طو کلي القاي برداشتهاي نادرست از برخي مفاهيم ديني.
18- فقدان سيستم مناسب ارزيابي و کنترل کيفي عملکردهاي فرهنگي در داخل کشور.
19- وجود شکاف بين مديريتهاي فرهنگي و مراکز تحقيقاتي و به طور کلي بيتوجهي به امر مطالعه و پژوهش در امور و فعاليتهاي فرهنگي و نيز روزمرگي و عملزدگي ناشي از فراموش نمودن آموزش و تحقيق در عرصهي مديريت فرهنگي از آسيبهاي سياست فرهنگي به عنوان خطمشي نرمافزاري نظام مردم سالاري ديني، عدم تناسب بين سياستهاي اعلامي و اعمالي، شعارزدگي و اعلام طرحها قبل از تأمين بودجه و منابع مالي نياز است.
ب) راهکارهاي تقويت و گسترش توان بهرهگيري از قدرت نرم در انقلاب اسلامي
به نظر ميرسد بهترين راه ارتقاي توان بهرهگيري از قدرت نرم در فرآيند انقلاب اسلامي اهتمام به اصلاح مديريت فرهنگي در کشور باشد. در اين زمينه ميتوان به برخي راهکارها براي ارتقاي سياست فرهنگي کشور و توان نرمافزاري انقلاب اسلامي اشاره کرد:
1.هماهنگي ميان سياستهاي فرهنگي بخش دولتي و غيردولتي.
2.مشخص کردن ضوابط و قوانين حاکم بر سياستهاي فرهنگي.
3.ايجاد انگيزه و تشويق فعاليتهاي فرهنگي در ابعاد اجتماعي، راهبردي، مالي و رسانهاي.
4.برنامهريزي جامع و فرابخشي و طراحي فرهنگي با در نظر گرفتن اصول ارزشي، امکانات و تسهيلات و ابزارهاي موجود و ارادة مردم و نخبگان و نيز تدوين سياستهاي فرهنگي جامع، صريح، روشن و هدفمند براساس ملاحظات فرهنگي جامعه داخلي و بينالمللي.
5. ايجاد وفاق بين نخبگان فکري، فرهنگي و سياسي به منظور برقراري وحدت و ثبات سياسي و فکري در جامعه و سرمايهگذاري در ايجاد و گسترش مشارکت جمعي بر اساس تقويت ارزشهاي مشترک فرهنگي و نيز توزيع گستردهي برخي مفاهيم و واژههاي فرهنگي و مفهومسازي ارزشي.
6.تقويت آموزش در جهت ترويج و گسترش فرهنگ عمومي کمال جويي، علم طلبي، صداقت و سلامت و ارتقاي آگاهيهاي مديران و کارکنان نهادهاي فرهنگي.
7.گسترش ميزان تبادل فرهنگي ميان بخشهاي دولتي و غيردولتي در جهت افزايش تحرک فرهنگي- اجتماعي و اعتلاي روحية تحقيق و ابتکار و ارتقاي دانش و آگاهي عمومي براساس مبادله و رابطة فرهنگي ميان نهادهاي دولتي و غيردولتي.
8.اهتمام به مديريت متنوع، منعطف، پويا، شبکهاي، چندبخشي، ميانرشتهاي، مشارکتگرا، کارآمد، برنامهريز، خلاق و با ثبات رأي.
9.محوريت قانون و قانونگرايي در تمامي کنشهاي فرهنگي و رفتارهاي اجتماعي، رعايت حقوق شهروندي و منزلت و کرامت انساني و حيثيت اجتماعي و پرهيز از بروز بحرانها و تنشهاي قومي.
10.بها دادن به توسعه فرهنگي و تنوع يافتگي با اهتمام به نقش نهادهاي واسط اجتماعي و فرهنگي و نهادينه شدن مشارکت فرهنگي و فرهنگ مشارکتي به عنوان سرمايه اجتماعي.
11.طراحي، برنامهريزي و آيندهنگري فرهنگي بر اساس قواعد وسع و تدرج، تفکيک اصول از فروع، تقدم و اوليتبخشي به عناصر ديني و ارزشي.
12.ترويج و تحکيم آموزههاي مکتب اسلام و انديشه حضرت امام در باور و عمل مسئولان و آحاد جامعه، بسيج دستگاههاي تعليم و تربيت کشور و تحرک جدي و تلاش عميق و هماهنگ آنان در جهت گسترش ارزشها و هنجارهاي بومي و تقويت فرهنگ بسيجي شامل فرهنگ ايثار، شجاعت، عزت نفس، تواضع، اخلاص، تسليم و بندگي در برابر خدا، غيرت و حيا، حقمداري و مسئوليتپذيري.
13.تحرک فعال نهادهاي فکري، آموزشي، تبليغاتي و فرهنگي در جهت ارتقاي قدرت نرمافزاري ايران از رهگذر تصويرسازي مثبت رسانهاي، تحرک سازمانيافتة نرمافزاري، نظريهپردازي و انديشهورزي و تقويت جنبش نرمافزاري در حوزههاي فردي و اجتماعي.
14.توجه به ديپلماسي غيردولتي در عرصة فرهنگ، تبليغات، اطلاعات و ارتباطات و بهرهگيري از ديپلماسي عمومي و فرهنگي از طريق تقويت رسانهها و وسايل ارتباط جمعي به منظور تجديد نظر در نحوة بيان مواضع بر اساس اصول تدرج و وسع و سادهزيستي مفاهيم و واژههاي ثقيل براي درک پيامهاي انقلاب اسلامي توسط ديگران و تلاش براي انتقال مفاهيم به صورت زيبا و جذاب در راستاي ارتقاي توان تغيير در ذهنيت ديگر بازيگران و تلاش براي زدودن چهرة افراطيگري از اسلام و خرافهزدايي از دين.
منبع:نشریه مكتب اسلام ، شماره ( 3 ) 1384