با سلام
در جهت تطبیق و سبک شدن انجمن تمام مطالب قبلی به قسمت بایگانی منتقل شده
و ازاین به بعد به طور کامل وتمام مطالب شما در موضوعات مشخص خود باقی می ماند.
توجه داشته باشید مطالب خود را با توجه به موضوع و تالار خود قرار دهید.

کد آهنگ

شکلک برای ارسال ها"کلیک کنید"




ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 43 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

.:: از خط میخی تا زیبایی نستعلیق ::.

باستان شناسان معتقدند که احتمالا انسانهاي اوليه علامتهاي مکتوب را به منظور حفظ حکايتهاي خود و تاريخ نويسي ابتدايي به کار گرفته اند.

ده ها هزار سال است که طرح گونه ها، علامتها و اشکال به عنوان وسيله اي براي ارتباط پيامهاي ساده بين انسانها به کار مي رود. تاريخچه خط و الفبا فرايندي طولاني دارد و اين فرايند به کندي و با پيچيده گي پيش رفته است. تا جايي که اسناد نشان مي دهد، خط و نوشتار در "ميان رودان" يا همان بين النهرين (MESOPOTAMIA)، سرزمين بين دو رودخانه دجله و فرات، آغاز شد. اين سرزمين که از خليج فارس تا بغداد امتداد دارد، در حدود سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح به دو ناحيه سومر (SUMER) در جنوب و کلده (AKKAD) در شمال تقسيم مي شد.

سومري ها و کلداني ها در ناحيه جغرافيايي واحدي بطور هماهنگ زندگي مي کردند، اما زبانهايشان تا حد زيادي با هم تفاوت داشت (تفاوتي مانند زبانهاي آلماني و ژاپني) اين دو جامعه متمدن در مجتمع هاي کوچک پيرامونهاي شهرهاي بزرگي مثل بابل (BABYLON) زير حکومت فرمانروايان زندگي مي کردند. اکثرا جمعيت بين النهرين را چوپانها و کشاورزان تشکيل مي دادند. اين سلسله مراتب در نخستين لوحه هاي دستي سومري که از مجتمع معبد بزرگ در اوروک (URUK) - به عنوان نخستين اسناد مکتوب معبد بزرگ - به چشم مي خورد.

بدين صورت مي توان نتيجه گرفت که نخستين علامتهاي نوشتاري براي ضبط محاسبه هاي مربوط به کشاورزي به کار مي رفته. لوحه هاي ديگري نيز در معبد لاگاش کشف شده که نشان از آن دارد که ساختار اجتماعي معبديان شامل 18 نانوا، 31 آبجوساز، 7 برده و 1 آهنگر بوده است.

مدارک ديگر نشان مي دهد که بين سومريها نه تنها استاندارد نقره رايج بوده بلکه پول نيز به اجاره داده مي شده. و همچنين لوحه ها نشانگر اين موضوع اند که در مدارس سومري، که در يک سوي آنها درس معلم و در سوي ديگر مشق محصل حک شده، مي توان پي برد که خواندن و نوشتن به خط ميخي را چگونه ياد مي گرفتند.

نخستين کتيبه هاي اين نوع خط (خط ميخي)، که به عقيده کارشناسان نوعي يادداشت محسوب مي شده، شامل طرح گونه هايي ساده جهت نشان دادن شکل اشيا است. بطوريکه در اين خط، شکل اشيا نقاشي مي شده. مثلا: سرگاو نشانه "گاو" بوده . اين نوع خط را مي توان، اولين نوع خط بشري نام برد.

آنطور که مشخص است، اين انسانها به کنارهم گذاشتن اين تصاوير قصد نوشتن مطلب و جمله اي کامل را داشتند، که به آن اصطلاحا "خط انديشه نگار" مي گويند. تا کنون بيش از 1500 نمونه از اين نوع خط تصويري توسط باستان شناسان شناسايي شده است.

با گذشت زمان، خط تصويري ديگر براي نمايش اشيا به کار نمي رفت بلکه بر اساس مفهوم متن ، معاني گسترده تري پيدا کرد و تکامل جالبي در حدود 2900 سال قبل از ميلاد حاصل شد. انحناي علامتهاي تصويري اوليه از بين رفت. در مناطق باتلاقي و کرانه رودخانه هاي ميانرودان، خاک رس و ني فراوان وجود داشت، در حاليکه رسم خطوط منحني در گل رس خشک شده از لحاظ فني دشوار بود، پس کتاب نويسان به علامتهاي مستقيم روي آوردند.

کاتبان از لوحه هاي رسي استفاده مي کردند و اشيا يا شکلهايي را که مي خواستند به تصوير در آورند را با قلمهايي از ني (که يک سر آن را مي تراشيدند) مي کشيدند. سومريها اين قلمها را (که نسلهاي نخستين خودکار و خودنويسهاي امروزي بشمار مي رفتند) به شکل مثلث مي تراشيدند. پس آنچه روي لوح رسي شکل مي گرفت، شکل ميخ بود و با ترکيب اين علامت ميخ مانند نوعي خط نوشتاري معروف به "خط ميخي" پديدار شد...........

همانطور که اشاره شد خط به عنوان يک وسيله ارتباطي از اوائل پيدايش بشر بوجود آمد است. در ابتدا انسانها براي تبادل افکار و انديشه ها از تصاير براي افاده معني استفاده ميکردند و سپس به مرور زمان تکامل يافت و به شکل مدرن تري در آمد که خط ميخي يکي از آنهاست:

با اختراع نوشتن بود که بشر به کمک آن توانست تاريخ به يادگار بگذارد و دانسته هاي خود را محفوظ نگاه دارد و پيشرفت کند.

اما نياکان ما چگونه فن نوشتن را فرا گرفتند؟ حدود شش هزار سال قبل مردمي که سريعتر از همه، جاده تمدن را در مي نورديدند، ظاهرا سومري ها و مصري ها بودند که به ترتيب در بين النهرين (وادي بين دجله و فرات) و دره نيل به سر مي بردند، اين مردمان در کار ابداع فن نوشتن بودند.

شش هزار سال قبل دهقانهاي مصري که مکلف بودند سبدي چند از فراورده غله خود را به تحصيلدار مالياتي تحويل دهند، تصوير زمخت سبد را بر ديوار کلبه خود مي کندند و کنار آن به تعداد سبدهايي که داده بودند علامت مي گذاشتند.

بله، نخستين طرز نوشتن بدين صورت بود، يعني نوشتن با عکس (شکل نگاري)، اين شکل از نوشتن مصور آنقدر بود که تقريبا همه اقوام ابتدايي از آن استفاده مي کردند.

مدتها پيش عده اي از سرخ پوستان امريکايي با پنج زورق و به رهبري سردار قبيله خود شاه ماهيگيران ظرف سه روز از درياچه سوپريور عبود کردند و به سلامت پاي به خشکي گذاشتند و چون مي خواستند ياد اين رويداد مهم جاويد بماند، تصوير يادگاري آن را بر ديواره يک صخره ، نقش کردند.

در اينجا تصويري که از روي آن کشيده شد، نقل مي شود، ساختن يک تصوير زمخت، مثل تصوير افرادي که در زورق نشسته اند آسان بود، اما ترسيم يک انديشه يا تصور، يا گذران سه روز بنظر دشوار مي نمود.

از اين جهت بود که سرخ پوستان نشانه اي را که براي خورشيد داشتند با نشانه آسمان يکي کردند تا، بدين ترتيب بر مدتي که خورشيد قوس آسمان را مي پيمايد (مفهوم نگاري) دلالت کند؛ يعني مدت يک روز، آن گاه سه عدد از اين علامت مرکب که پهلوي هم قرار گيرد، مفيد معني سه روز خواهد بود.

البته آن شاه ماهيگيران مي خواست مردم بدانند که او رهبر بي چون و چراي قوم خو بود و توانست آنان را به ساحل سلامت سوق دهد، او به صورت پرنده اي که بر زورق اول نقش شده نمودار گرديد و نقش سنگ پشت، که نزد سرخ پوستان امريکايي علامت زمين است ، نشان مي دهد که سالم به خشکي پياده شدند.

اين نوع نوشتن، نوشتن ساده و مصور است که در آن تصويرها و علامتها با هم ترکيب مي شود و اشياء و نام افراد و تصورات ساده از قبيل روز، به خشکي پياده شدن و ... را بيان مي کند.

بيشتر اقوام ابتدايي از اين مرحله فراتر نرفتند اما در انواع جديد نوشتن، گو اينکه با نوشتن مصور آغاز يافت، براي نماياندن شکل اشياء، ديگر از تصوير ياري نگرفتند.

بلکه به جاي آن از نشانه هاي قراردادي استفاده کردند و به کمک اين نشانه ها، کلمات با اصوات را، که از آنها کلمه ساخته مي شود، نمايش مي دادند (صورتنگاشت).

چيني ها و ژاپني ها يک نوع نوشتن ابداع کرده بودند که بسيار پيچيده بود در اين طرز نوشتن، هر کلمه با يک علامت يا با اتحاد چند علامت بسيط، نمايش داده مي شود با اين طرز نوشتن هر چيز را مي توان بيان کرد.

اما فرا گرفتن آن خيلي دشوار است يا به نظر ما چنين مي آيد، زير مجبوريم تعداد بسيار زيادي علامت حفظ کنيم. تعداد اين علامات تقريبا معادل تعداد کلماتي است که در اين زبان مي توان بيان کرد.

نوشتن غربيها که به هيچ وجه با نوشتن چيني ها و ژاپني ها شباهت ندارد، به کمک الفبايي مرکب از بيست و شش حرف با علامت انجام مي گيرد و اين علامات ترجمان کلمات نيست بلکه نمايشگر اصوات اصلي است که با به کار بردن آن اصوات کلمات را تلفظ مي کنيم.

الفباي لاتين از رومي ها و الفباي رومي از يوناني ها گرفته شد. اينکه يوناني ها اين الفبا را از کجا ياد گرفتند، به طور يقين نمي دانيم اما احتمال دارد از فنيقي ها گرفته و فنيقي ها هم به نوبه خود آن را از مصري ها قرض کرده اند.

اگر الفباي ما ريشه مصري داشته باشد قطعا مثل الفباي چيني و ژاپني، ابتدا شکل مصور داشته، اما پيشرفت و تکميل آن از طريق ديگري انجام يافته و راه جداگانه اي پيموده است. زيرا اين علامتها شکل اشيا را نشان نمي داد بلکه صوتهاي هجايي هر کلمه را که تلفظ مي شد، نمايان مي ساخت.

اما چون اصوات هجايي، فوق العاده زياد است در اين طرز نوشتن هم ناچار علامتهاي بسيار زيادي وجود داشت که بايد همه را به خاطر سپرد.

با اين اوصاف به مرور زمان، تعدادي علامت جداگانه ابداع شد که کار آنها نماياندن صوتهاي هجايي نبود بلکه صوتهاي اصلي را نمايش مي داد و اين صوتها همانها است که وقتي با هم ترکيب مي شود صوتهاي هجايي را مي سازد.

سود مهم اين ابداع اين بود که هر کس به کمک چندين علامت مختصر (بيست و شش علامت در الفباي انگليسي) و ترکيب درست اين علامتها مي تواند صداي هر هجا و صداي هر کلمه را نمايش دهد.

پس از اختراع فن نوشتنانسان شروع کرد به نگهداري سوابق، مکتوب کارها و انديشه هاي خود. اوايل، اين قسمت نوشتها خيلي اندک بود اما رفته رفته که فن نوشتن نشر يافت و صورتي درست تر و سنجيده تر پيدا کرد، يادگارهاي مکتوب کاملتر و مفصلتر شد.

تا به امروز که در تمام کشورهاي متمدن مي بينيم کتابخانه ها و بناهاي ملي و خانه هاي خصوصي مملو از انوع و اقسام يادگارها و سوابق چاپي و خطي (دست نويس) شده است.

بدون اين آثار و سوابق تاريخ بشر ناچار صورتي پيدا مي کرد غير از آنچه در واقع مي بود و ما نيز صرف نظر از چهره واقعي تاريخ، درباره گذشته بشر آگاهي مختصري مي داشتيم.

پس اختراع فني نوشتن از مهمترين رويدادهاي تاريخ بود، زيرا نخست فن نوشتن روش ما را در آموختن تاريخ بهتر کرد و دوم راه ها و خط سير وقايع تاريخ را تغيير داد .

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:27
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 44 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

: نستعلیق، خط چشم نواز اسلامی (2) ::.

اما نیاکان ما چگونه فن نوشتن را فرا گرفتند؟ حدود شش هزار سال قبل مردمی که سریعتر از همه، جاده تمدن را در می نوردیدند، ظاهرا سومری ها و مصری ها بودند که به ترتیب در بین النهرین (وادی بین دجله و فرات) و دره نیل به سر می بردند، این مردمان در کار ابداع فن نوشتن بودند.

شش هزار سال قبل دهقانهای مصری که مکلف بودند سبدی چند از فراورده غله خود را به تحصیلدار مالیاتی تحویل دهند، تصویر زمخت سبد را بر دیوار کلبه خود می کندند و کنار آن به تعداد سبدهایی که داده بودند علامت می گذاشتند.

بله، نخستین طرز نوشتن بدین صورت بود، یعنی نوشتن با عکس (شکل نگاری)، این شکل از نوشتن مصور آنقدر بود که تقریبا همه اقوام ابتدایی از آن استفاده می کردند.

مدتها پیش عده ای از سرخ پوستان امریکایی با پنج زورق و به رهبری سردار قبیله خود شاه ماهیگیران ظرف سه روز از دریاچه سوپریور عبود کردند و به سلامت پای به خشکی گذاشتند و چون می خواستند یاد این رویداد مهم جاوید بماند، تصویر یادگاری آن را بر دیواره یک صخره ، نقش کردند.

در اینجا تصویری که از روی آن کشیده شد، نقل می شود، ساختن یک تصویر زمخت، مثل تصویر افرادی که در زورق نشسته اند آسان بود، اما ترسیم یک اندیشه یا تصور، یا گذران سه روز بنظر دشوار می نمود.

از این جهت بود که سرخ پوستان نشانه ای را که برای خورشید داشتند با نشانه آسمان یکی کردند تا، بدین ترتیب بر مدتی که خورشید قوس آسمان را می پیماید (مفهوم نگاری) دلالت کند؛ یعنی مدت یک روز، آن گاه سه عدد از این علامت مرکب که پهلوی هم قرار گیرد، مفید معنی سه روز خواهد بود.

البته آن شاه ماهیگیران می خواست مردم بدانند که او رهبر بی چون و چرای قوم خو بود و توانست آنان را به ساحل سلامت سوق دهد، او به صورت پرنده ای که بر زورق اول نقش شده نمودار گردید و نقش سنگ پشت، که نزد سرخ پوستان امریکایی علامت زمین است ، نشان می دهد که سالم به خشکی پیاده شدند.

این نوع نوشتن، نوشتن ساده و مصور است که در آن تصویرها و علامتها با هم ترکیب می شود و اشیاء و نام افراد و تصورات ساده از قبیل روز، به خشکی پیاده شدن و ... را بیان می کند.

بیشتر اقوام ابتدایی از این مرحله فراتر نرفتند اما در انواع جدید نوشتن، گو اینکه با نوشتن مصور آغاز یافت، برای نمایاندن شکل اشیاء، دیگر از تصویر یاری نگرفتند و به جای آن از نشانه های قراردادی استفاده کردند و به کمک این نشانه ها، کلمات با اصوات را، که از آنها کلمه ساخته می شود، نمایش می دادند (صورتنگاشت).

چینی ها و ژاپنی ها یک نوع نوشتن ابداع کرده بودند که بسیار پیچیده بود در این طرز نوشتن، هر کلمه با یک علامت یا با اتحاد چند علامت بسیط، نمایش داده می شود با این طرز نوشتن هر چیز را می توان بیان کرد.

اما فرا گرفتن آن خیلی دشوار است یا به نظر ما چنین می آید، زیر مجبوریم تعداد بسیار زیادی علامت حفظ کنیم. تعداد این علامات تقریبا معادل تعداد کلماتی است که در این زبان می توان بیان کرد.

نوشتن غربیها که به هیچ وجه با نوشتن چینی ها و ژاپنی ها شباهت ندارد، به کمک الفبایی مرکب از بیست و شش جرف با علامت انجام می گیرد و این علامات ترجمان کلمات نیست بلکه نمایشگر اصوات اصلی است که با به کار بردن آن اصوات کلمات را تلفظ می کنیم.

الفبای لاتین از رومی ها و الفبای رومی از یونانی ها گرفته شد. اینکه یونانی ها این الفبا را از کجا یاد گرفتند، به طور یقین نمی دانیم اما احتمال دارد از فنیقی ها گرفته و فنیقی ها هم به نوبه خود آن را از مصری ها قرض کرده اند.

اگر الفبای ما ریشه مصری داشته باشد قطعا مثل الفبای چینی و ژاپنی، ابتدا شکل مصور داشته، اما پیشرفت و تکمیل آن از طریق دیگری انجام یافته و راه جداگانه ای پیموده است. زیرا این علامتها شکل اشیا را نشان نمی داد بلکه صوتهای هجایی هر کلمه را که تلفظ می شد، نمایان می ساخت.

اما چون اصوات هجایی، فوق العاده زیاد است در این طرز نوشتن هم ناچار علامتهای بسیار زیادی وجود داشت که باید همه را به خاطر سپرد.

با این اوصاف به مرور زمان، تعدادی علامت جداگانه ابداع شد که کار آنها نمایاندن صوتهای هجایی نبود بلکه صوتهای اصلی را نمایش می داد و این صوتها همانها است که وقتی با هم ترکیب می شود صوتهای هجایی را می سازد. سود مهم این ابداع این بود که هر کس به کمک چندین علامت مختصر (بیست و شش علامت در الفبای انگلیسی) و ترکیب درست این علامتها می تواند صدای هر هجا و صدای هر کلمه را نمایش دهد.

پس از اختراع فن نوشتن انسان شروع کرد به نگهداری سوابق، مکتوب کارها و اندیشه های خود. اوایل، این قسمت نوشتها خیلی اندک بود اما رفته رفته که فن نوشتن نشر یافت و صورتی درست تر و سنجیده تر پیدا کرد، یادگارهای مکتوب کاملتر و مفصلتر شد. تا به امروز که در تمام کشورهای متمدن می بینیم کتابخانه ها و بناهای ملی و خانه های خصوصی مملو از انوع و اقسام یادگارها و سوابق چاپی و خطی (دست نویس) شده است.

بدون این آثار و سوابق تاریخ بشر ناچار صورتی پیدا می کرد غیر از آنچه در واقع می بود و ما نیز صرف نظر از چهره واقعی تاریخ، درباره گذشته بشر آگاهی مختصری می داشتیم.

پس اختراع فنی نوشتن از مهمترین رویدادهای تاریخ بود، زیرا نخست فن نوشتن روش ما را در آموختن تاریخ بهتر کرد و دوم راه ها و خط سیر وقایع تاریخ را تغییر داد.

قبل از اسلام خطوط مختلفي از جمله ميخي و پهلوي و اوستائي در ايران متداول بوده است با ظهور دين اسلام نياكان ما الفبا وخطوط اسلامي را پذيرا شدند خط متداول آنزمان كه نزديك دو قرن قبل از اسلام شكل گرفته بود خط كوفي و نسخ قديم بودكه از دو خط قبطي و سرياني اخذ شده بود در اوايل قرن چهارم سال 310 هجري قمري ابن مقله بيضاوي شيرازي خطوطي را بوجود آورد كه به خطوط اصول معروف شد كه عبارتند از محقق – ريحان – ثلث – نسخ – رقاع و توقيع كه وجه تمايز آنها اختلاف در شكل حروف و كلمات و نسبت سطح و دور در هر كدام مي باشد و براي اين خطوط قواعدي وضع كرد و 12 اصل نوشت : تركيب-كرسي-نسبت-ضعف-قوت-سطح-دور-صعود مجازي-نزول مجازي-اصول-صفا و شأن .

مقارن پيشرفت خطوط فوق، حسن فارسي كاتب، خط تعليق را از خطوط نسخ و رقاع بوجود آورد كه به نام ترسل نيز ناميده مي شد .

در قرن هشتم ميرعلي تبريزي (850 هجري قمري) ار تركيب و ادغام دو خط نسخ و تعليق خطي بنام نسختعليق بوجود آورد كه بسيار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظيمي در هنر خوشنويسي گرديد خطي كه حدود يك دانگ سطح و مابقي آن دور است و نام آن در اثر كثرت استعمال به نستعليق تغيير پيدا كرد.

و بايد اذعان نمود كه بحق از زيباترين و ظريفترين ومشكلترين خطوط فارسی و ميتوان گفت كه عروس خطوط فارسی است

پس از ميرعلي تبريزي پسرش ميرعبدالله و بعد از او ميرزا جعفر تبريزي و اظهار تبريزي در تكامل خط نستعليق كوششها كردند تا نوبت به سلطانعلي مشهدي رسيد كه خدمات شاياني به اين هنر اصيل نمود .

اساتيد زيادي بعد از سلطانعلي مشهدي در تكامل خط مذكور زحمات فراواني كشيدند همانند میرعلی هروی و سپس بعد از حدود يك قرن، خوشنويس نامي و آشناي همه، ميرعمادالحسني ( 1024 هجري قمري) معاصر شاه عباس صفوي پا به عرصه ظهور نهاد كه با نبوغ خود تغيرات و سبكي در خط نستعليق بوجود آورد كه هنوز از گذشت قريب 400 سال مورد استفاده و الهام بخش خوشنويسان است او پايه خط را به جائي نهاد كه از زمان پيدايش خط نستعليق تا كنون هنرمندي خوشنويس را ياراي برابري با او نبوده است و همزمان او هنرمند بزرگ ديگري چون عليرضا عباسي رقيبي براي او بشمار مي رفت كه علاوه بر خط نستعليق خفي و جلي در خط ثلث نيز استاد بود بطوري كه قالب كتيبهه هاي مساجد و بناهاي تاريخي اصفهان به خط ثلث و يا به سرپرستي او انجام شده است .

بطور كل قرنهاي نهم ، دهم و يازدهم هجري قمري را ميتوان قرنهاي درخشان در هنر خوشنويسي دانست .

در اواسط قرن يازدهم سومين خط خالص ايراني يعني شكسته نستعليق به دست مرتضي قلي خان شاملو حاكم هرات از خط نستعليق احداث گرديد علت پيدايش آن تند نويسي و راحت نويسي و ديگر، ذوق و خلاقيت ايراني مي توانست باشد همانطوري كه بعد از پيدايش خط تعليق ، ايرانيان به خاطر سرعت در كتابت، شكسته تعليق آنرا نيز بوجود آوردند .

خط شكسته نستعليق به دست ميرزا شفيعا هراتي كاملتر شد و درويش عبدالمجيد طالقاني قواعد جديدي وضع نمود و آنرا به كمال نوشت چهار تن ازخوشنويسان نامي كه در چهار خط ثلث، نسخ، نستعليق و شكسته نستعليق به اركان اربعه هنر خوشنويسي مشهور گشته اند عبارتند از :

در خط ثلث : جمال الدين ياقوت ( 698 هجري قمري)

در خط نسخ : ميرزا احمد نيريزي (اواسط قرن 12)

در خط نستعليق : ميرعماد الحسني (1024 هجري قمري)

در خط شكسته نستعليق : درويش عبدالمجيد طالقاني ( 1185 هجري قمري)

در قرن 13 در دوره قاجاريه خطاطان بزرگي پا به عرصه ميدان نستعليق و ديگر اقلام نهادند و سختيهاي اين هنر ظريف را بجان خريدند و در توسعه آن كوشيدند كه اسامي معروفترين آنها از آن زمان تاكنون به شرح ذيل مي باشد :

عباس نوري- وصال شيرازي- احمد شاملو مشهدي – فتحعلي حجاب – ميرحسيني خوشنويس- اسداله شيرازي – ميرزا آقا خمسه اي – ابوالفضل ساوجي – عبدالرحيم افسر – محمدحسين شيرازي – عبدالحميد ملك الكلامي – علي نقي شيرازي – ميرزا محمد ابراهيم تهراني (ميرزا عمو) – ميرزا غلامرضا اصفهاني – ميرزا محمدرضا كلهر- محمدحسين عمادالكتاب – مرتضي نجم آبادي – سيدحسن ميرخاني – سيدحسين ميرخاني – علي اكبر كاوه – ابراهيم بوذري – حسن زرين خط – غلامحسين اميرخاني – عباس اخوين – يداله كابلي خوانساري – كيخسرو خروش و سیدمحمدموحد قمی و استادگرامی آقای احمد عبدالرضایی که زحمت نوشتن کتیبه های مدرسه بزرگ امام خمینی (ره) و مرقد مطهر ایشان را هم بعهده داشتند.

در میان خطوط اسلامی و فارسی خط نستعلیق از جایگاه ویژه ای برخوردار است و از همین لحاظ به عروس خطوط اسلامی شهرت یافته است. خطوط هفتگانه که از دو خط معقّلی و کوفی بوجود آمده‌اند و شامل خطوط : « ثلث، نسخ، محقّق، ریحان،توقیع، رقاع و تعلیق » می‌باشد که اغلب در کشورهای عربی متداولند و بعضی از آنها دیگر منسوخ شده است. در بین این خطوط نستعلیق به اذعان اکثر خوشنویسان و هنرمندان زیباترین این خطوط است.

خط نستعلیق از ترکیب دو خط « نسخ و تعلیق » بوجود آمده است. و سابقه ای آن به حدود قرن هفتم هجری می‌رسد و در دوره‌ی تیموریان توسط میرعلی تبریزی مدون و قانونمند شد و به دست میرعماد الحسنی (درگذشت ۱۰۲۴ ه.ق.) به اوج زیبایی خود رسید.

از استادان چیره دست این خط می توان میرعماد حسنی و میرزا غلامرضای اصفهانی و میر حسین و ... نام برد.

سرگذشت تمدن نوشته کارل ل. بکر- فردریک دنکاف

سایت خط

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:28
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 45 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

پارسي، دومين زبان كلاسيك و باستاني

زبانشناسان و اديبان اروپايي در پايان نشست سه روزه خود در شهر برلين كه در نيمه سپتامبر 1872 برگزار شده بود، زبان پارسي را در رديف زبانهاي يوناني، لاتين و سانسكريت، يكي از چهار زبان كلاسيك اعلام كردند. در اين اجلاس، زبانهاي هند ـ اروپايي مورد بررسي قرار گرفته بود. اين نشست، زبان پارسي را از لحاظ كلاسيك بودن، زبان شماره 2 (پس از زبان يوناني) قرار داد. زبان پارسي از اين لحاظ يك قرن از لاتين و 12 قرن از زبان انگليسي جلوتر است. در همين اجلاس، زبان اوستايي شاخه بدون متكلم زبان پارسي اعلام شد و گفته شد كه ريشه اوستايي از خراسان شرقي (بخش شمالي افغانستان امروز، تاجيكستان و فرارود) بوده و بنابراين، به احتمال زياد زرتشت در اين منطقه به دنيا آمده و از آنجا به آذربايجان رفته است. در تعريف، زباني را كلاسيك گويند كه اولا باستاني باشد، ثانيا ادبيات غني داشته باشد و ثالثا در آخرين هزاره عمر خود، تغييراتي اندك كرده باشد. بنابراين، قضاوت بر پايه ادبيات زبان و درصد تغييران آن در هزار سال پيش از زمان به قضاوت نشستن است. هيچ زباني در طول زمان مصون از تغيير نبوده است ولي هرچه كه اين تغييرات كمتر باشد، آن زبان كلاسيك تر است و استحكام بيشتري دارد. زبان ايرانيان و پارسي زبان اينك همان است كه فردوسي و حافظ به آن شعر گفته اند؛ همان واژه ها، عبارات و دستور زبان. در اجلاس برلين، زبانشناسان و اديبان پذيرفتند كه ادبيات فارسي در قرون وسطي در صدر ادبيات ساير ملل قرار داشته و ايران در آن قرون بيش از هر ملت ديگر شاعر، نويسنده و انديشمند (حكيم = فيلسوف) به وجود آورده كه سخنان و افكارشان تا ابديت شنيدني و پندآموز است.

در نشست هاي سالهاي 1922 و 1936 مقام زبان فارسي (مقام دوم) در ميان زبانهاي باستاني و كلاسيك هند و اروپايي بار ديگر تاييد شد.

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:30
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 46 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

برخی دیگر از واژ‌ه‌های انگلیسی که شباهت آشکار به فارسی دارند ، عبارتند از :
Duck با اردک فارسی، ترکی، کردی و لری
Goose با غاز فارسی، اوز عربی، عاز ترکی و کردی
Dog با سگ
Mouse با موش فارسی ( موگ ارمنی)
Camel
شتر و
Camelot
ـ شتر کوچک از جمل عربی گرفته شده‌است.
Canary
قناری
Jackal شغال
Bavri سگ آبی که اوستایی است و ریشة مشترک با
Beaver
انگلیسی دارد.

نكتار
حتما" كلمه ي " نكتار" رو بر روي پاكت آبميوه ها زياد ديديد جالبه كه بدونيد اين كلمه مثل خيلي از كلمات رايج در زبان فارسي
يوناني
ه !!!!
به معني شراب مخصوص خدايان يونان
.

هشت پا ( اختاپوس - با نام علمي اكتوپوس ) اكتوپوس كلمه ايست يوناني . اكتو به معني 8 و پوس به معني پا .

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:31
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 47 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

خواندن خط تاجیکی به فارسی

ابتدا اولین برنامه مبدل خط سیریلیک به فارسی را از این نشانی اجرا کنید

www.pedramweb.com/tajiki

این هم نسخه لاتین

www.pedramweb.com/tajik.htm

البته ابن برنامه مترجم نیست فقط مبدل خط محسوب میشود و خواندن را آسان میکند حالا تمام افغانیان و ایرانیان می توانند سایتهای تاجیکستان را که به خط مشکل و غیرمتداول روسی هست به صورت فارسی بخوانند! درست زمانی که اولین جشن جهانی نوروز در ایران برگزار شد و سه کشور فارس ایران، افغانستان و رسانه های آنها بررسی کنم که به خط عجیب روسی برخوردم. ذهنیت ما از حروف لاتین مانع از راحت خواندن خط روسی می شود. به همین دلیل تصمیم گرفتم که این برنامه را بنویسم.

این برنامه به زبان جاوا اسکریپت نوشته شده و استفاده از آن روی اکثر مرورگرهای اینترنتی، سیستمهای عامل کامپیوتر یا موبایل راحت بوده و پس از اجرا بدون نیاز به اینترنت کار میکند. کافیست خواندن حروف با اعراب را مثل خواندن عربی یاد گرفته باشید. این چند تا سایت فارسی را هم معرفی میکنم که با خط روسی هستند و البته لهجه تاجیکی و افغانی:

www.ozodi.org خبرگزاری آزادی

http://samarqand.malakut.org وبلاگ

www.bbc.co.uk/tajik بی بی سی تاجیک

tg.wikipedia.org دایره المعارف باز ویکی

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:32
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 48 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

واژه «هلي كوپتر» از تركيب دو واژه يوناني هليكس (مارپيچ ـ حلزوني) و پترون (بال) ساخته شد
ه است .

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:33
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 49 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

نگاهي به ريشه كلمات پدر و مادر

در بسياري از گويشهاي كردي از جمله كردي فهلوي ( فَيلي ) هنوز پسوند « دَر » به كار مي رود . مانند « نان دَر » كه به معني « كسي است كه وظيفه ي غذا دادن به خانواده و اطرافيانش را بر عهده دارد .»

مرد از مُردن است . زيرا زايندگي ندارد .مرگ نيز با مرد هم ريشه است.

زَن از زادن است و زِندگي نيز از زن است .

دُختر از ريشه « دوغ » است كه در ميان مردمان آريايي به معني« شير « بوده و ريشه واژه ي دختر « دوغ دَر » بوده به معني « شير دوش » زيرا در جامعه كهن ايران باستان كار اصلي او شير دوشيدن بود . به daughter در انگليسي توجه كنيد . واژه daughter نيز همين دختر است . gh در انگليس كهن تلفظي مانند تلفظ آلماني آن داشته و « خ » گفته مي شده.در اوستا اين واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوي دوخت .

دوغ در در اثر فرسايش كلمه به دختر تبديل شد . آمده است.

اما پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده . كار كندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنين ناميده شدند.

پوست در، به پسر تبديل شده است .در پارسي باستان puthra پوثرَ و در پهلوي پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است

در بسياري از گويشهاي كردي از جمله كردي فهلوي ( فَيلي ) هنوز پسوند « دَر » به كار مي رود . مانند « نان دَر » كه به معني « كسي است كه وظيفه ي غذا دادن به خانواده و اطرافيانش را بر عهده دارد .»

حرف « پـِ » در « پدر » از پاييدن است . پدر يعني پاينده كسي كه مي پايد . كسي كه مراقب خانواده اش است و آنان را مي پايد .پدر در اصل پايدر يا پادر بوده است . جالب است كه تلفظ « فاذر » در انگليسي بيشتر به « پادَر » شبيه است تا تلفظ «پدر» !

خواهر ( خواهَر )از ريشه «خواه » است يعني آنكه خواهان خانواده و آسايش آن است . خواه + ــَر يا ــار در اوستا خواهر به صورت خْـوَنــگْـهَر آمده است .

بَرادر نيز در اصل بَرا + در است . يعني كسي كه براي ما كار انجام مي دهد. يعني كار انجام دهنده براي ما و براي آسايش ما .

« مادر » يعني « پديد آورنده ي ما »

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:35
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 50 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

هویت!!

زبان اساس هویت هر فرد را تشکیل میدهد

زبان‌اولين،ساده‌ترين، بديهي‌ترين، مستقيم‌ترين و موثرترين وسيله تفهيم و تفاهم ومهم‌ترين عامل تشكيل‌دهنده فرهنگ و بهترين وسيله نقل و انتقال آن از نسلي به نسل ديگر است. زبان طرز تفكر را در چارچوب فرهنگ مربوط سازمان مي‌دهد و فكر اندروني را به لفظ معني شنيدني و خواندني و فهميدني مبدل مي‌سازد.“ سخن فكر است و فكر بي‌سخن هيچ“. از يك ديد اجتماعي و در يك چارچوب فرهنگي و ملي‌زبان سرآغاز غزل هويت است. به همين دليل است كه ملي‌گرايان درهرجا برآنند كه بايد زبان ملي رواج كامل و تام يابد. و زبان را مبناي توسعه در زمينه‌هاي مختلف سياسي،اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي ميدانند.

ترتيب زبان ناطق“رسمي“ حربه‌اي قوي براي استعمار گروه‌هاي اقليت و استثمار فرهنگي آنها به‌شمار مي‌آيد، تا هويتشان را مغشوش و مختل سازد. كه مثال واضح آن را در جماهير شوروي سابق مي‌توان يافت كه به مدت 70 سال استفاده از زبان روسي با ملحقات آن در راس بود و تنها زبان اقليت‌هاي پر جمعيت در جايگاه دوم قرار داشت. اين استثمار فرهنگي كه در پوشش ايدئولوژي سوسياليستي توجيه مي‌شد، حتي نام خانوادگي و قومي را كه عامل تعيين كننده‌اي در استمرار و تجلي هويت آنها بود مورد مسامحه ،حذف ، تبديل و الغا قرار داد. با توجه به هممين اعمال در تابستان 1998 در حكومت جمهوري مغولستان دستور احياي نام‌خانوادگي پس از 70 سال صادر گرديد.

مي‌توان به اهميت نقش زبان از لحاظ القاي هويت گروهي - كه در شرايط مطلوب از زبان و با آن شروع مي‌شود- پي‌برد. به همين جهت است كه در همه فرهنگ‌ها به طور عام از زبان ملي به عنوان زبان مادري بحث مي‌كنند. اما اگر مادر قرباني بازي اكثريت – اقليت شود، زبان عملا آلت دست دولت قرار مي‌گيرد. سياست تبعيض آميز آموزش زبان نه تنها نمي‌تواند قدمي در تداوم و انسجام روندهاي فرهنگي اقليت بردارد بلكه فرهنگ مزبور را به بي‌هويتي مي‌كشاند.

اقليت‌هاي ديني ايران، فرهنگ گروهي خود را به زبان ديني خود در مدارس ديني مي‌آموزند - كه حق مسلم آنها است، اين در حالي است كه گروه‌هاي ملي ايران از اين حق محروم بوده‌اند- براي نمونه در حالي كه زبان عربي به بركت قرآن كريم زبان رسمي ديني است به همين دليل آموزش آن در سطح حوزه، مدرسه و دانشگاه رواج يافته. اما تا كنون مردم عرب خوزستان نه زبان مادري و نه ديني خود را به صورت كامل نمي‌دانند.

رويهمرفته درجايي كه زبان مادري يك گروه به هر دليل كه باشد به تدريج مضمحل شود، هويت اجتماعي آن گروه در معرض اضمحلال قرار مي‌گيرد چرا كه زبان مادري وي تك خال مجموعه عناصر تشكيل دهنده‌ي هويت اجتماعي آن گروه است. اما آنچه مسلم است، اين است كه زبان متكلم گروه، عنصري اساسي در پي‌ريزي هويت اجتماعي گروه و شكل‌گيري و تجلي آن است.

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:36
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 51 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

«شان» به معنی خانه در زبان فرانسه هم به همین معنی باقی مانده است و «شامبر» فرانسه به استثنای حرف «ر» در پایان آن «شامب» است که م و ب نه تنها در زبان فرانسه ، که در زبان فارسی هم قابلتبدیل به «ن» هستند، بنابراین «شامب» و «شان» دو گونه از تلفظ یک واژه اند!
در زبان شناسی روشن شده است که حروف «ش» و «ک» و «خ» قابل تبدیل به یکدیگرند.
مثل واژه «مکانیک» و «مخانیق» و «ماشین» یا واژه ی «میکائیل» و «میخائیل» و «میشل».
بنابراین حرف «ش» در واژه ی «شن» یا «شان» بایستی در موردی تبدیل به «ک» هم شده باشد، و این همان تبدیل است که در «دامغان» صورت گرفته است،زیرا که آنان به «آشیانه کلاغ»، «کان کلاغ» می گویند، که صورتی دیگر از «شان کلاغ» بوده باسد، و این اصطلاح فقط برای آشیانه کلاغ است که بر رویدرختان چنار و تبریزی ساخته می شود و خوبتر از آشیانه سایر پرندگان است که در شکاف دیوارها ایجاد میگردد!
«شن» نیز بایستی تبدیل به «کن» شده باشد، و این همانست که در روستای «کن» تهران مصداق دارد و در واژه پهلوی «کَنت» و «کَند» وجود دارد کهبعداً با افتادن «ن» تبدل به «کد» شده است. و در واژه های «کدخدا»، «کدیور»، و «کدبانو» و .. برجای مانده و از آنجا که «کدخدا» در زبان فارسیبه معانی «پادشاه جهان»، «پادشاه ایران»، «وزیر»، «حاکم شهر»، «حاکم ده»، «حاکم خانه»، و «داماد» آمده، لغت «کد» یا «کنت» نیز می تواند به معانی، «خانه»، «ده»، «شهر»، و «کشور» بوده باشد.
این واژه همانست که در بهر اول country انگلیسی نیز بر جای است و به همین دلیل است که دو معنی روستا و کشور را دارد.
تدبیل «ش» به «خ» نیز در این واژه به چشم میخورد، زیرا که «شن» باتبدیل به «خن» در واژه ی «گلخن» هنوز رایج است، و «شان» تبدیل به «خان» وبالاخره «
خانه
» شده است.
اگر پیشتر برویم و در تبدیل «خ» و «ش» نیز در این واژه به دنبال مصداق بگردیم، بایستی «زن» نیز صورتی از «شن» بوده باشد!
واژه
کن
که به معنی
خانه
آمده است، در واژه ی کنیز به معنی دختر هنوز معنی زن را نیز در خود حفظ کرده و نیز واژه
زن
در زنبور میتواند به معنی خانه باشد زیرا که این حشره خانه، و شان می سازد.
در زبان ارمنی نیز زن به صورت «گین» تلفظ میشود که صورتی دیگر از کن است.
زیرا که «زن» بوده است که با تشکیل «شن» و «خانه» نخستین سنگ بنایاسکان و خانه نشینی و تمدن را نهاده است زیرا او بوده است که برای نجات فرزندان خودش از سرما «خانه» ساخته و در آن خانه آذوقه انبار کرده است. ودر بخش «مادرسالاری» در همین کتاب بدان بیشتر سخن خواهم گفت.
زندگی و مهاجرت آریائیان بر پایه گفتارهای ایرانی،فریدون جنیدی، رویه 63تا 70.

ريشه واه ي Arche و آرش
لغت
Arc
در زبان انگليسي به معناي قوس و كمان است. لغت
Arch
به معناي
تاق، قوس، هلال، قوس دادن و خم كردن، واژه
Archer
به معناي تيرانداز،
Archery
به معناي تير‌اندازي، واژه
Architect
به معناي معمار و
Architecture
به معناي معماري است. اين واژه اخير كه معماري معنا مي‌شود
در واقع در ترجمه دقيق‌تر به معناي "فن و هنر كمان‌زني" است
.
از اين واژه‌ها و معاني‌اشان استنباط مي‌شود كه واژه قوس و كمان و
تيراندازي و تاق از يك ريشه‌اند. اين موضوع كه واژه كمان و تيراندازي از
يك ريشه هستند با توجه به شكل كماني كه در تير‌اندازي از آن استفاده
مي‌شود، منطقي به نظر مي‌رسد
.
از طرفي قوس و كمان و تاق از مفاهيمي هستند كه بارها در ادبيات به
عنوان صفتي از آسمان ذكر شده‌اند. پس اين موضوع دور از ذهن نيست كه
بتوانيم رابطه‌اي ميان واژه‌هاي آسمان و
Arch
پيدا كنيم
.
واژه آسمان به زبان عربي كه در فارسي هم بسيار استعمال مي‌شود، "عرش" است؛ به تشابه
Arsh (
عرش
)
و
Arch
دقت كنيد
.
و اگر "ع" عرش را به "آ" تبديل كنيم، به واژه "آرش" مي‌رسيم كه كمانش خود نمادي از آسمان مي‌تواند باشد
.
واژه انگليسي
Archery
به معناي تيراندازي در زبان فرانسوي به صورت
Tir a larc
و در زبان ايتاليايي به شكل
Tiro con larco
ديده مي‌شود. شناخت
واژه
Tir (
تيري كه در تيراندازي از آن استفاده مي‌شود) در اين ميان جالب
توجه است
.
همچنين واژه انگليسي
Archer
به معناي تيرانداز در زبان لاتين به شكل
Arcarius
و واژه كمان به لاتين به صورت
Arcus
ديده مي‌شود. هر دو اين
واژه‌ها و به ويژه واژه
Arcus
شباهتي به واژه "ارخش" (با تبديل كاف به خ و
سين به شين كه كاملا منطقي است) و در نتيجه ارتباطي با "آرش" دارد
.
توجه كنيد كه شهرت آرش به خاطر كمانداري و تيراندازي اوست و صفات آرش
شيواتير و آرش كمانگير به تير و كمان وي اشاره مي‌كنند كه ويژگي بارز اين
قهرمان به شمار مي‌روند
.
جالب توجه است كه دو حرف اول واژه
Arrow
كه به معني تير است با دو حرف
Archery
و همچنين
Arash(
آرش) يكي است
.
آرجون نام يكي از قهرمانان تيراندازي هندي است كه شباهتي به آرش دارد
و باز هم مي‌بينيم كه حروف اول و دوم اين اسم نيز با حروف اول و دوم آرش
يكي است
.
با توجه به نمادشناسي در مضامين اسطوره‌ها نيز در مي‌يابيم كه
رابطه‌اي ميان كمان آرش و آسمان برقرار است. چرا كه آرش براي پرتاب تير بر
بالاي كوه مي‌رود و از آن‌جا كه كوه به آسمان نزديك است، رابطه بسيار
نزديكي با آن دارد
. در ضمن بعيد نيست كه رابطه ميان كوه و آسمان و كمان،
بتواند نام قهرمان را نيز با آسمان پيوند ‌دهد
.

Loughe
اگر واژه Loughe انگلیسی به معنی خنده را بشکافیم، بهر اول آن ل او Lou، خواهد بود که تلفظ دیگری از واژه ی «لب» دربعضی از نقاط ایران است، بهر دوم آن نیز با تبدیل «گ» به «خ» (که اززبانشناسی بررسی شده است) میتواند ابتدای واژه ی خنده بوده باشد (gh باتلفظ ف هم قابل تبدیل به «خ» هست) و این واژه Loughe بر روی خم با «لبخنده=لبخند » فارسی از یک ریشه خواهد بود!

واژه
بهشت
به معنی
بهترین
است، درست همان که در انگلیسی
Best
خوانده می شود، خوب، بهتر، بهترین، برابر با
Good
،
Better
،
Best
اصل واژه
به زبان اوستایی وهیشت اخو
vahisht-axv
بوده است به معنی بهترین جهان، در
مقابل دوش اخو
dush-axv
یعنی
جهان بد
،
...
کم کم دوش اخو به صورت
دوزخ
در آمد، و واژه ی اخو نیز از اولی افتاد و صفت آن که
بهشت
باشد بر جای ماند
.

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:37
نقل قول این ارسال در پاسخ



ارسال ها
873
عضویت
12 /8 /1391
محل زندگی
بشرویه
سن
20
یاهو آی دی
پسند کرده
67
پسند شده
19
پاسخ : 52 تاريخچه پيدايش خط و الفبا و ريشه ي كلمات

امرداد، نامیرایی که مردنی شد

امرداد را به اشتباه مرداد می‌گویند و این‌گونه است که واژه‌ای با معنای نامیرایی، به مرگ پايان مي‌پذيرد.

در زبان­شناسیِ تاریخی، پدیده‌ای هست به نام «قیاس» که سرآغاز دگرگونی در بسیاری از واژه‌ها است. براي نمونه واژه‌ي «زمین» در اصل «زمی» بوده اما چون كم‌و‌بيش همرا با «آسمان» که آخرش «ن» دارد، به کار می‌رفته در قیاس با این واژه یک «ن» به پايانش افزوده شده و شده «زمین». اما این نون در ریشه‌اش وجود و معنا ندارد.

برای اَمِرداد بیچاره نیز چنین رخ داده؛ زیرا در کنار واژه‌ي خورداد قرار گرفته و این همجواری واژگاني، او را از جاودانگی و نامیرایی به میرایی و مردنی رسانده است!

واژه‌ي «امرداد»(اَمِرِتات - Ameretat)، سه بخش دارد:

1- پیشوند اَ (a) که سر هر وایه‌ای بیاید، معنی آن را متضاد می‌کند. 2- ریشه‌ي اوستایی مَر (mar) به معنی مرگ و مردن 3- پسوند تات (tat).

بنابراین مرتات که در زبان امروز به مرداد بدل شده، یعنی میرا و مردنی، در حالی که امرتات (امرداد) یعنی نامیرا، بی‌مرگ و جاودان.

شاید برای بسیاری این پرسش پیش بیاید که نام‌های خورداد و مرداد به عنوان دو تا از ماه‌های سال خورشیدی، در پی هم و در کنار هم نیستند و با وجود ماه تیر که در میانه‌ي آن‌ها قرار می‌گیرد چگونه، امرداد چنین تأثیری پذیرفته است؟

باید گفت که ماجرای امرداد و خورداد فراتر، ژرف‌تر و کهن‌تر از دو نام است و هم‌نشینی آن‌ها را باید در استوره‌های زیبای ایرانی جستجو کرد.

امرداد و خورداد دو تا از «امشاسپندان» هستند. امشاسپندان که نمودهاي خداوند در جهان به شمار می‌آیند، جاودانان سپندي هستند که هرکدام در رابطه با آفرینشِ یک یا چند پدیده از هستی خويشكاري دارند.

امردادِ امشاسپند، پاسدار رُستني‌هاست. او می‌کوشد تا گیاهان پژمرده نشوند.

در استوره آفرینش، زمانی که اهریمن به آفرینش نخستین در جهان حمله‌ور شد، امرداد از جوهره‌ي وجودی گیاهان پاسداري کرد؛ به این‌گونه که گیاهِ خشک‌شده و آسیب‌دیده از سوی اهریمن را برمی‌گیرد، می‌ساید و با یاری ایزد باران در جهان پراکنده می‌کند تا رستنی‌های گوناگون در همه‌ي جهان سر از خاک بیرون بیاورند.

از سوی دیگر خوردادِ امشاسپند، خويشكاري‌اش پاسداري از آب است، با ایزد باران یار و همکار است و شادابی گیاهان نشانه‌ای از وجود اوست.

بنابراین كار خورداد و امرداد با هم پيوند تنگاتنگي دارند. این دو امشاسپند نوشتارهاي کهن، به عنوان نمایندگان رویش و زندگی، نامشان در کنار هم می‌آید. این همنشینی، همان است که شوند آن شد تا امرداد به مرداد بدل و معنایش کاملاً متضاد شود.

امرداد: (شوربختانه اين روزها با اين كه نيك مي‌دانيم، مرداد يعني مرگ و امرداد يعني بي‌مرگي، باز هم واژه‌ي نادرست را به‌كار مي‌بريم.)

با سپاس فراوان از امرداد

امضای admin


سکوت و دیگر هیچ...

دوشنبه 26 اسفند 1392 - 14:42
نقل قول این ارسال در پاسخ
:: خرید آنلاین شارژ موبایل ::