3-2- کمک به توسعه و تعميق فرهنگ و ارزشهاي اسلامي- انقلابي
يکي ديگر از وجوهي که ميتوان براي مأموريت سپاه، با بهرهگيري از فرمايشات و فرامين معظم له تبيين نمود، فرهنگسازي در سطح جامعه و تعميق و عمقبخشي فرهنگ انقلاب اسلامي در سطح کشور است. اين مأموريت را ميتوان به طور برجسته، پيوسته و به وضوح در انتظارات معظم له از سپاه و بسيج ملاحظه نمود.
« سپاه مجموعهاي از عناصر مؤمن و مستحکم و داراي بصيرت و آمادة عمل و اقدام و حاضر در صحنههاي خطر و بياعتناي به آنچه که دلها و چشمهاي معمولي را به خود جذب ميکند چنين مجموعهاي ميتواند تضمين کننده بقاء جهت انقلابي، در همه شرايط جامعه باشد و سپاه اين نقش را ميتواند و بايد ايفا کند.» (همان، بهمن 1381).
«شما براي انقلاب آمادة هر گونه پاسداري باشيد، يعني شما نسبت به مسائل ارزشي جامعه و انقلاب نميتوانيد بيتفاوت بمانيد.» (همان، سخنراني در ستاد نيروي زميني سپاه، ارديبهشت 1372).
«آنجايي که مسئله ارزشها مطرح است، آنجايي که مسئله اساس انقلاب مطرح است، آنجايي که مسئله حاکميت دين خدا مطرح است، آنجايي که دشمن ميخواهد از فرصتهاي به خيال خود، به دست آمدهاش عليه اين انقلاب عظيم و شکوهمند، بهرهبرداري کند، آنجا جاي حضور بسيج است.» (همان).
« اين سازمان عظيم نيروي مقاومت بسيج ميتواند اين نقش بزرگ را ايفا کند که براي استقرار معنويت درجامعه، به عنوان ملجأ و پناهگاه دلهاي با صفاي جوانان و راهنماي دلسوز و دردشناسي و همدلي، دست جوانان را بگيرد.»(همان، فرمان، مهر1381).
3-3-حفظ و ترويج فرهنگ و ارزشهاي دفاع مقدس
شايد هيچ سازماني مانند سپاه نتواند ارزشهاي دفاع مقدس را با يک برنامهريزي دقيق و صحيح فرهنگي به نسلهاي بعدي منتقل کند زيرا ميدان اصلي دفاع مقدس ميدان حضور برجستة پاسداران و بسيجيان بوده و اينها حاملان ارزشها، دستاوردها و خاطرات آن دوران پر افتخار بوده از طرفي انتقال اين ارزشها و فرهنگسازي آن در جامعه بايد توسط کساني صورت گيرد که خود عامل به آنها بوده، با آنها تماس داشته و با تمام وجود و در همه ابعاد آنها را درک نموده و رسالت خود را پاسداري از آن ارزشها ميدانند. افزون بر موارد ياد شده اين موضوع خواست و اراده رهبري انقلاب است که در ديدارهاي مختلف با فرماندهان و پاسداران و اعضاي ستادهاي کنگره بزرگداشت شهداي استانهاي مختلف بر حفظ و نشر فرهنگ دوران پرافتخار مقدس توسط سپاه و بسيج تأکيد دارند.
«بزرگ کردن چهرة اين شهيدان و نشان دادن آن براي زدودن دشمن هم تأثير زيادي دارد، بگذاريد جوانهاي ما الگوهايشان را پيدا کنند. براي جوان از همه بهتر است.... شما بگذاريد نام شهيدان به گوش همه برسد و زندگي اينها تعريف شود.» (همان، ديدار با پاسداران، آبان 1374).
«بايستي خاطرة درخشان روزهاي بزرگ دفاع مقدس با قوت و قدرت هر چه بيشتر و روشنتر، همان گونه که بوده است باقي بماند... بايد تلاش کنيد که اينها بماند و برجسته و ماندگار بشود.» (همان، ديدار با فرماندهان مجمع سراسري، شهريور 1377).
3-4- فراگير کردن فرهنگ و تفکر بسيج در آحاد جامعه
بسيج به عنوان آحاد مختلف مردم آگاه، فداکار و وفادار به آرمانهاي انقلاب اسلامي که اصليترين عناصر آن را جوانان تشکيل ميدهد، مجهز به ايمان، تقوا، اخلاص، آگاهي، منطق و بصيرت است. اين خصوصيات، همان سپر نفوذناپذيري است که تهاجم خطرناک دشمن را دفع ميکند. اينکه حضرت امام (ره) همواره تفکر بسيجي را مورد تأکيد قرار ميدادند به خاطر همين خصوصيات بوده است. اين حقيقت منحصر به فرد و اين معجزة انقلاب اسلامي با دم مسيحايي بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي امام عظيمالشأن انقلاب اسلامي به منصه ظهور رسيد. آن قدر اين تدبير، حياتي و نقش بسيج در عرصة حفظ و پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي و تداوم آن زيبا و شگفتانگيز بوده است که زبان و قلم در وصف آن قاصر است. در اين مسير است که مقام معظم رهبري در فرامين و فرمايشات مکرر خود بسيج را به عنوان يک فرهنگ و تفکر مولود انقلاب اسلامي و ملجأ و پناهگاه جوانان، مجموعهاي آرمانگرا و فداکار و وفادار به انقلاب اسلامي و با نشاطترين، کارامدترين نيروي عظيم ملت براي منافع ملي و اهداف بالاي کشور معرفي ميکنند.
«بسيج يعني آن مجموعهاي از مردم- اعم از جوانان مشغول به تحصيل، يا مشغول به کار موظف اداري، يا مشغول به کشاورزي و کارگري، يا مشغول به مشاغل آزاد ديگر- که با ايمان عميق توأم با عواطف و احساسات پاک و صادقانه خود حاضرند همه توانشان را در خدمت اهداف نظام و انقلاب و منافع ملت به کار برند. يک انسان به خاطر بصيرت و روشنبيني خود که با روح گذشت و فداکاري همراه است- آسايش و راحتي خود و کسب امتيازات شخصي را در درجه بعد قرار ميدهد، اما منافع ملت و کشور و سربلندي مردم و پيشرفت انقلاب و آبرومندي نظام را بزرگترين هدف خود ميکند، اين چيز بسيار بزرگ و با اهميتي است.» (همان، ديدار با بسيجيان استان گيلان، ارديبهشت1380).
«دامنه بسيج، خيلي وسيع است. بسيج را نبايد در نيروي مقاومت بسيج خلاصه کرد. نيروي مقاومت بسيج با فعاليت و ابتکار و حضور خود، مانند لوکوموتيوي است که قطار عظيم بسيج ملت ايران را به پيش ميراند، بنابراين دامنه بسيج، خيلي وسيعتر از نيروي مقاومت بسيجي است. کشور به نيروي مقاومت بسيج نياز دارد، اما به بسيج عظيم مردمي در همه ميدانهاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي و – آن وقتي که لازم باشد- نظامي نيز نيازمند است. وظيفة نيروي مقاومت بسيج، الگو شدن براي همه جوانهاي بسيجي در کشور است. جواني که در نيروي مقاومت بسيج به عنوان يک نيروي بسيجي، خود را خدمتگذار انقلاب و آرمانهاي اسلامي ميداند، بايد آنچنان خود را بسازد که مثل شمعي پروانهها را به دور خود جمع کند، سازندگي علمي، اخلاقي، معنوي، فکري و سياسي داشته باشد.» (همان، ديدار با بسيجيان استان اصفهان، آبان1380).
«نيروي مقاومت بسيج در دوران دفاع مقدس در خلال يگانهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي کارهاي بزرگي کرد. امروز اين نيرو به عنوان يک سازمان بزرگ از سازمانهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است، شعبه گسترده آن نيز در همه قشرها و در همه بخشهاي کشور حضور دارد، اما توجه به اين نکته مهم است که نيروي مقاومت بسيج با اينکه يک نيروست و جزو سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است، ولي يک نيروي رزمي محض نيست، يک نيروي مردمي، انساني، الهي، اخلاقي، علمي تربيتي و يک مجموعة آماده به کار براي کارهاي بزرگ است، چنين موجود بينظير و پرفايده و پربرکتي است. مسئولان نيروي مقاومت بسيج، با اين چشم به بسيج نگاه کنند.» (همان).
«اينجاست که بايد راز حمله تبليغاتي به بسيج را فهميد. چرا در تبليغات جهاني و راديوها به بسيج اهانت ميشود؟ چرا آن کساني که هميشه چشم به دهان بيگانگان دارند تا حرف آنها را تکرار کنند، نسبت به بسيج زبان به ناسزا ميگشايند؟ بسيج را که در خور تشريف، تعظيم و تحسين است مورد اهانت و بيمهري قرار ميدهند؟ چون نقش بسيج را در حفظ استقلال ملي، در حفظ غرور ملي، در حفظ افتخارات ملي، در تأمين منافع ملي، و بالاخره و بالاتر از همه در اعتلاي پرچم اسلام و نظام جمهوري اسلامي ميدانند، به جد با بسيج دشمنند، اما دشمني آنها فايدهاي ندارند.» (همان، اردوي ياران امام علي (ع)، مهر1379).
«بسيج يعني حضور بهترين و بانشاطترين و با ايمانترين نيروي عظيم ملت در ميدانهايي که براي منافع ملي، براي اهداف بالا، کشورشان به آنها نياز دارد.» (همان).
«بعضي تصور کردند که با پايان جنگ، بسيج هم پايان خواهد گرفت، بعضي هم صلاحانديشي کردند که با پايان دوران جنگ، ديگر احتياجي به بسيج نيست، فکرهايي که از نور بصيرت معنوي برخوردار نيست، بهتر از اين محصولي نميدهد. بسيج، آن روز از مرزهاي نظامي جغرافيايي کشور دفاع کرد و در ميدان رزم توانست خود را نشان دهد، اما مگر مرزهاي دفاعي انقلاب فقط به مرزهاي جغرافيايي منحصر ميشود؟» (همان، ديدار با بسيجيان استان اصفهان، آبان1380).
«امروز ما در ميدان نظامي جنگ نداريم، اما عزيزان من! در ميدان سياسي و فرهنگي يک جنگ حقيقي وجود دارد، هشيارانه و مدبرانه بايد کار کرد. در ميدان جنگ نظامي- آنها که بودهاند، ميدانند- هيچ لشکري به اين ترتيب که سرش را پايين بيندازد و تفنگها را بگيرد و مرتب شليک کند و جلو برود، به جايي نميرسد، همهشان را درو ميکنند، لذا بايد نقشه بکشد، بايد دشمن را دور بزند، بايد از غفلت دشمن استفاده کند، بايد طراحي تاکتيکي بکند تا موفق بشود، در جنگ سياسي و فرهنگي هم عيناً همينطور است، اگر سرمان را پايين بيندازيم و همين طور جلو برويم، کاري صورت نميگيرد، تدبير، آگاهي، هوشياري، خبرويت و حسابگري دقيق بر اساس اصول لازم است و شما اين کارها را بکنيد (همان، ديدار با دانشجويان بسيجي، بهمن 1379).
بسيج، يعني حضور در ميدانهايي که نظام اسلامي، وظيفه انساني و الهي و نيازهاي کشور، حضور او را در آن ميدانها لازم ميداند و او را به آنها فراميخواند. بسيجي، هر يک از آحاد ملت است که در هر جايي که به حضور او نياز هست، آماده باشد» (همان، ديدار با بسيجيان استان اصفهان، آبان 1380).
«درباره بسيج، همين قدر بايد عرض کنم که اين حرکت و اين جنبش حضور بسيجي در کشور، يکي از برکات بسيار بزرگ انقلاب و نشانه نَفَس حق امام بزرگوار ما بود. بسيج يعني حرکت در صفوف مقدم هر جبههاي که نظام به حضور عناصر کارامد در آن جبهه نياز دارد، يعني کساني بروند ببينند نظام درچه جبهههايي احتياج دارد که انسانهاي کارامد در آن حضور پيدا کنند و در خطوط مقدم آن ايستادگي نمايند، آن هم رفتني بدون مزد و منت، بدون مأموريت دولتي و بدون تکليف، رفتني از روي عشق، از روي ايمان، از روي معرفت و آگاهي و رفتني با قبول همه خطرات و در هر جبههاي، کسي به صف مقدم ميرود که خطرات آن را قبول کند. آن کساني که حاضر نيستند خطرات را قبول کنند در خاکريز بعدي احتياطاً متوقف ميشوند تا ببينند چه پيش ميآيد. شما اين مفهوم را مجرد از همه انگيزههاي سياسي و جهتگيريها و موضعگيريهايي که احياناً به انگيزههاي ناسالمي متکي است در نظر بگيريد.، ببينيد عقل و انصاف اين انسان را ستايش ميکند يا نه؟ يعني ما جامعهاي داشته باشيم و کساني در ميان افراد اين جامعه به دنبال اين باشند که ببينند کجاي اين کشور و اين مجموعه به وجود آدمهاي کارامد احتياج دارد، بعد بروند داوطلبانه، بدون پول، بدون مزد، بدون مأموريت ويژه و حتي در خيلي جاها بدون نام در صفوف اين جبهه قرار بگيرند و تا پاي جان و قبول خطر هم بايستند. آيا هر انسان منصفي اين را ستايش ميکند يا نه؟ اين معناي بسيج است.» (همان، ديدار با فرماندهان و بسيجيان نمونه، آذر1379).
«بسيجي، آرمانگرا و بااخلاص و باگذشت و در هر ميداني تن به کار بده است، يک روز ميدان جنگ است، به آن کار تن ميدهد، يک روز هم ميدان سياست و ميدان علم و تحقيق و پژوهش و نوآوري است، بسيجي هر جا وارد بشود، اينگونه عمل ميکند. خيلي از اين پيشرفتهايي که امروز فلان نشريه نظامي بينالمللي وابسته به امريکاييها با نگراني از آن ياد ميکند و ميگويد ايران به فلان سلاح دست يافته يا دارد دست پيدا ميکند، توسط همين بسيجيها حاصل شده است. اينها تصور نميکردند ايران بتواند جز نام اين وسايل را بشنود و اگر سلاح حاضر و آمادهاي را هم يک وقت با پول گزاف به ايران ميفروختند، حاضر نبودند طرز اتصال و يا تعويض قطعات را به ما ياد بدهند. در حال حاضر همين آدمها ميبينند که ايران، بدون نقشه و بدون راهنمايي خارجي، به اين سلاحهاي پيشرفته دست پيدا کرده است. خيلي از اينها را همين بسيجيها ساخته اند.» (همان).
«امروز نيروي مقاومت بسيج که مجموعه عظيمي در سازمان وسيعي از عمدتاً جوانان کشور است- بايد اين مسئوليت را بر دوش خود احساس کند که دست جوانان نوخاسته کشور را در سرتاسر اين سرزمين بگيرد. اين کارها فقط بر عهده سازمانهاي موظف فرهنگي نيست، البته آنها وظيفه دارند، روحانيت وظيفه دارد، گويندگان ديني وظيفه دارند، همه مسئولان کشوري به هر نحوي وظيفه دارند، اما اين سازمان عظيم نيروي مقاومت بسيجي ميتواند اين نقش بزرگ را ايفا کند که براي استقرار معنويت در جامعه، به عنوان ملجأ و پناهگاه دلهاي باصفاي جوانان و راهنماي دلسوز و دردشناس و همدل، دست جوانان را بگيرد. عزيزان من! خود را بسازيد و آماده اين نقش عظيم کنيد.» (همان، ديدار با بسيجيان استان اصفهان، آبان1380).
«در حقيقت بسيج يک فرهنگ و يک حرکت فرهنگي است. فرهنگ بسيجي، يعني چيزي که ما براي هر يک از آحاد جامعه اسلامي، آن را آرزو ميکنيم. اينکه ميگوييم همه بايد بسيجي باشند، معنايش همين است. بسيجي کسي است که براي ارزشهاي اسلام، اهميت قائل است و معتقد به خدا و خاضع و خاشع در مقابل پروردگار عالميان است.» (همان، پيام حلول سال 1374 هجري شمسي).
بدون شک براي تحقق اين خواست رهبري اجراي يک کار فرهنگي دقيق و برنامهريزي شده و قدرتمند نياز است که هم شرايط حضور آحاد مردم در بسيج فراهم گردد و هم با توجه به مسئوليت سازماني سپاه در خصوص تربيت و آموزش عقيدتي سياسي بسيج، اين شجرة طيبة انقلاب اسلامي از هوشمندي و کارامدي لازم برخوردار باشد و زمينههاي لازم براي فراگير شدن فرهنگ و تفکر بسيج آحاد جامعه فراهم شود.
5-3- فرهنگسازي در جهان اسلام و عمقبخشي فرهنگ انقلاب اسلامي
يکي از آرزوها و انتظارات رهبري انقلاب "فرهنگسازي در جهان اسلام و عمقبخشي فرهنگ انقلاب اسلامي در خارج از کشور" است. تشکيل هستههاي مقاومت در سراسر جهان در مقابل قدرتهاي استکباري شرق و غرب و کوشش مستمر در ترويج فرهنگ و ارزشهاي انقلابي از مصاديق آن ميباشد که در فرامين و رهنمودهاي ايشان مورد تأکيد قرار گرفته است.
«بايد بسيجيان جهان اسلام در فکر ايجاد حکومت بزرگ اسلامي باشند و اين شدني است، چرا که بسيج تنها منحصر به ايران اسلامي نيست. بايد هستههاي مقاومت را در تمامي جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد. شما بدانيد که کارتان به پايان نرسيده است.»(همان، فرمان بهمن 1381).
«مأموريت سوم، همان چيزي است که امروز سپاه پاسداران در قالب سپاه قدس يا نيروي قدس، از آن ياد ميکند و امام بزرگوارمان تشکيل هستههاي مردمي حزب الله در سراسر جهان را يکي از آرزوهاي خود و يکي از دستورات کار آينده انقلاب اسلامي در سطح جهان قرار دادند. بيشک، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، در اين مورد مأموريتي خواهد داشت.... نيروي نظامي انقلابي مجرب، در اولين کشوري که با انقلاب اسلامي پديد آمده است، يقيناً در قبال هستههاي مسلح حزب الله در سراسر جهان، خالي از مسئوليت نيست. کيفيت اين مسئوليت، بايستي به تناسب و مقتضيات روشن بشود.» (همان).
هدف پيريزي يک تمدن و يک حرکت عظيم است؛ براي اين بايد ارتش و سپاه و دستگاهها و وزارتخانهها و نيروي انتظامي و غيره خود را آماده کنند.» (همان).
6-3- مقابله با تهديدات نرم و تهاجم همهجانبة فرهنگي– سياسي دشمن
دشمن با شکست در ميدان تهديد سخت، با تغيير استراتژي خود در مقابله با انقلاب اسلامي و نظام مقدس جمهوري اسلامي، تهاجم همهجانبة فرهنگي– سياسي خود را با هدف استحالة فرهنگي- سياسي انقلاب به ويژه با هدف قرار دادن نسل جوان و با ايجاد ناهنجاريهاي مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي در سرلوحة کار خود قرار داد. از سوي ديگر، با توجه به اينکه متأسفانه در داخل کشور نسبت به هشدارهاي مکرر مقام معظم رهبري در مورد شبيخون فرهنگي دشمن و لزوم مبارزه و مقابله با آن، درک صحيح و اقدامي شايسته صورت نگرفته، سپاه و بسيج با استناد به وظايف قانوني و انقلابي خود که پاسداري و دفاع از انقلاب را رسالت خويش ميداند مقابله با تهاجم فرهنگي و تهديد نرم را در چارچوب انتظارات مقام معظم رهبري که به فرازهايي از آن اشاره ميشود را، در اولويت مأموريت خود قرار داد.
«از مدتها پيش يک حرکت فرهنگي و سياسي از طرف مخالفين اسلام و نظام براي تأثيرگذاري بر ذهنيت جامعه که دربرگيرنده فکر، اخلاق و ايمان مردم است، آغاز شده است و امروز جريان تندتر و پرشتابتري در اين زمينه وجود دارد.» (راهبردهاي ولايت، جلد 3، ص136).
«ما مکرر گفتهايم و ميگوييم که توطئه فرهنگي در جريان است و من آن را به عيان در مقابل خودم مشاهده ميکنم، امروز دشمن با شيوه بسيار زيرکانهاي در داخل، در حال يک جنگ تمامعيار فرهنگي عليه ما است.» (حديث ولايت، جلد 8، ص22).
«دشمن جنگ فرهنگي را از اول انقلاب اسلامي آغاز کرد، اين تهاجم بعد از جنگ شتاب بيشتري گرفت و اکنون دشمن با تمام امکانات فرهنگي خود وارد ميدان شده است.» (روزنامه جمهوري اسلامي، 27/6/1379).
«بسيج يعني به صحنه آمدن و به ميدان آمدن، چه ميداني؟ ميدان چالشهاي حياتي و اساسي، ميدانها و چالشهاي اساسي زندگي چيست؟ فقط آن وقتي است که به کشوري حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بيايند، تا از مرزهاي خودشان دفاع کنند؟ البته که نه؟ اين فقط يکي از موارد به ميدان آمدن است. آن وقتي که هويت ملي و سياسي يک ملت مورد مناقشه قرار ميگيرد، جاي به ميدان آمدن است. آن وقتي که هم به فرهنگ و اعتقادات و باورهاي ريشهدار يک ملت اهانت ميشود و آن را تحقير ميکنند، جاي به ميدان آمدن است. آن وقتي هم که نسل برگزيدة يک ملت احساس ميکنند از قافله دشمن عقب ماندهاند و بايد علاجي بکنند، جاي به ميدان آمدن است. آن وقتي هم که احساس بشود، پايههاي يک زندگي مطلوب و عادلانه در کشور به تلاشي نياز دارد تا ترميم و يا استوار شود جاي به ميدان آمدن است. آن وقتي هم که جبهههاي فکري و فرهنگي دنيا براي تسخير ملتها با ابزارهاي فوق مدرن ميآيند تا ملتي را از سابقه و فرهنگ و ريشه خود جدا کنند و به راحتي آن را زير دامن خودشان بگيرند جاي به ميدان آمدن است.» (همان، ديدار با دانشجويان بسيجي، خرداد1384).
4- مباني رسالت و ابعاد مأموريت فرهنگي و مقابله با تهديدات نرم از منظر قانون اساسي
قانون اساسي ميثاق ملي يا قرارداد اجتماعي و سند مهم حقوقي و سياسي يک نظام تلقي ميشود و به عنوان منبع مهم و ضمانت اجرايي معرفي شده است؛ بنابراين تا آنجا که ممکن است مفاهيم آن بايد از صراحت و روشني لازم و قابليت اجرايي برخوردار باشد، تا بتوان از آن به عنوان مبنايي براي سياستهاي اجرايي کشور استفاده کرد. اگر رسالت را فلسفه وجودي و بقاء سازمانها و يا نقش ذاتي و دائمي آنها در ساختار سياسي کشور و جامعه بدانيم، اصل 150 قانون اساسي جمهوري اسلامي را ميتوان معرف رسالت سپاه براي نظام جمهوري اسلامي دانست. براساس اين اصل: « سپاه پاسداران انقلاب اسلامي که در نخستين روزهاي پيروزي انقلاب تشکيل شد، براي ادامه نقش خود و نگهباني از انقلاب و دستاوردهاي آن پابرجا ميماند. حدود وظايف و قلمرو مسئوليت اين سپاه در رابطه با وظايف و قلمرو مسئوليت نيروهاي مسلح ديگر با تأکيد بر همکاري و هماهنگي برادرانه ميان آنها به وسيله قانون تعيين ميشود.» پيشبيني وجود سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در قانون اساسي در کنار ارتش، قواي سه گانه، شوراي نگهبان، مجمع تشخيص و حتي اصل ولايت فقيه نشاندهنده نگرش قانونگذاران قانون اساسي به سپاه پاسداران است که آن را بخشي از ذات و ماهيت نظام جمهوري اسلامي تلقي کردهاند ( پژوهشکده تحقيقات اسلامي نمايندگي ولي فقيه در سپاه، 1381، ص80).
پرسش اساسي اين است که با وجود يک نيروي منظم و مسلح به نام ارتش جمهوري اسلامي به چه دليل و با چه اهدافي، تداوم وجود سپاه در قانون اساسي پيشبيني شده است. اگرچه با ملاحظه مشروح مذاکرات نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي، در زمان بررسي و تصويب اصول قانون اساسي، نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي خلاف آن بود. از نظر آنها سپاه نيرويي است که حافظ اسلام و ايدئولوژي اسلامي ميباشد و به همين دليل با ارتش متفاوت است. از ديد نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي، سپاه نيرويي است که در سختترين شرايط امنيت و استقلال کشور را حفظ کرده و کماکان بايد براي ايفاي نقش خود باقي بماند. (همان، ص81) بدين ترتيب از منظر خبرگان قانون اساسي، سپاه در نقش نيرويي نظامي با ويژگيهايي متفاوت و خاص که فاقد کاستيها و ناتوانيهاي ارتش موجود است، نيز با توجه به اينکه اختيارات و وظايفي را که در داخل کشور در مقابل تهاجم عليه انقلاب و اسلام به صورت همهجانبه بر عهده دارد از عهدة ارتش با توجه به ساختاري که دارد برنميآيد، حضور و بقاء سپاه ضروري است. علاوه بر اين، موارد سپاه پاسداران به موجب مقدمة قانون اساسي وظيفة حفظ و حراست از مرزها و عهدهدار شدن بار رسالت مکتبي يعني جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاکميت خدا در جهان را نيز در کنار ارتش جمهوري اسلامي بر عهده دارد که اين به عنوان هدف عمدة تشکيل دو نيروي نظامي کشور بيان شده است. بنابراين با توجه به اصل يکصد و پنجاه قانون اساسي، تلاش براي حاکميت قانون خدا از طريق حفاظت از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن هدف اصلي تشکيل سپاه بوده، اين امر سپاه را محدود به حفاظت از مرزها، دفاع فيزيکي و نظامي و صرفاً سرزميني نميکند. با توجه به آنچه گذشت اهداف عالي تشکيل سپاه در قانون اساسي به اين شرح است:
1. تشکيل نيروي مسلح کارامد و مؤمن که الگوي ارتش مکتبي باشد و کاستيها و ناتوانيهاي ارتش را در خصوص يک ارتش مکتبي (در بدو انقلاب) با ويژگيهاي اسلامي برطرف کند.
2. ايجاد تشکيلاتي کاملاً آفندي براي حفاظت از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن و تکميل نيروي پدافندي ارتش.
3. ايجاد نيروي خاص و ويژه متشکل از افراد مؤمن، متدين و مسلمان که هم در ابعاد داخلي و هم در سطح بينالمللي، در چارچوب قانون اساسي، از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن دفاع کند.
4. در مناطقي از کشور که دچار بحران شود، به گونهاي که حاکميت دولت به انحاء مختلف در آن منطقه تضعيف شده، دستگاههاي دولتي نتوانند وظايف قانوني خود را در آن مناطق انجام دهند يا در مقاطعي از زمان که به دليل بروز آسيبها و ناکارمدي دستگاههاي دولتي، آنها در انجام وظايف خود ناتوان گردند، سپاه به عنوان نيروي چندمنظورة حافظ انقلاب وارد عمل شده، مشکلات و تهديدات را رفع و محيطي مناسب براي سازندگي کشور فراهم ميکند؛ همانگونه که در بدو پيروزي انقلاب اسلامي چنين مسئوليتي را برعهده داشت. (همان، ص 83- 84).
5. همچنين در مقدمه قانون اساسي در تشکيل و تجهيز نيروهاي دفاعي کشور توجه به آن است که ايمان و مکتب، اساس و ضابطه باشد. بدين جهت، نه تنها حفظ و حراست از مرزها، بلکه بار رسالت مکتبي يعني جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاکميت قانون خدا در جهان را نيز عهدهدار خواهد بود. (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوکم).[2]
در مجموع ميتوان گفت اگر رسالت سپاه را براساس اصل150 قانون اساسي جمهوري اسلامي، نگهباني از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن بدانيم، در اين اصل پاسداري و نگهباني داراي ابعاد و قلمروهاي مختلف است، به عبارت ديگر ميتوان گفت پاسداري و نگهباني اعم از دفاع نظامي از انقلاب اسلامي است. از سوي ديگر، حدود وظايف و قلمرو اين مسئوليت براساس همين اصل، بايد به وسيله قانون مشخص شود، مجلس شوراي اسلامي در ماده 228 قانون و مقررات استخدامي سپاه در تاريخ 26 آبان1380 مصوب نموده است: «در هر صورت نظر و دستور فرمانده معظم کل قوا(مد ظله العالي)، ملاک اصلي در انجام کليه امور در نيروهاي مسلح خواهد بود.» بنابراين بهترين روش براي تبيين ابعاد و وجوه مختلف رسالت سپاه مراجعه به ديدگاهها و دستورات حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري ميباشد که در مبحث پيشين مورد بررسي قرار گرفت و مشخص شد از اين منظر سپاه مسئوليت پاسداري از اسلام، انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن را بر عهده دارد و اين پاسداري داراي وجوه مختلف نظامي، سياسي، امنيتي و فرهنگي است. «سپاه نهادي نوپاست و مسئوليت حفظ اسلام و انقلاب را برعهده دارد.» (صحيفه نور، جلد 17، ص 223) «عمل سپاه صرفاً نظامي نيست، عمل سپاه نظامي، سياسي، امنيتي و فرهنگي است.» (مقام معظم رهبري، دي1380).
با استفاده از مفاد اصل150 قانون اساسي و ماده 228 قانون استخدامي سپاه مصوب مجلس شوراي اسلامي و به استناد فرامين و ديدگاههاي مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) چشمانداز رسالت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را ميتوان پاسداري از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن معرفي نمود. همچنين چشمانداز سپاه در افق20 ساله آينده به اين شرح تعريف شده است:
«سازماني است با خصوصيات چندمنظوره و منحصر به فرد و ممتاز در جهان، با هويت اسلامي، انقلابي، ولايي، مردمي و پايانناپذير در اتصال به بسيج مردمي، برخوردار از فرهنگ علوي و عاشورايي، نوشوندگي روز به روز و تحول دائمي، با ظرفيت حفظ انقلاب اسلامي در برابر هر سه طيف تهديدات و نيز توسعه و تعميق انقلاب اسلامي در داخل و خارج از طريق ايجاد زيرساخت گسترده و فراگير مردمي با فرهنگ و تفکر بسيجي، تحت رهبري نايب امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و ولايت مطلقه فقيه که رسالت خويش در پاسداري از انقلاب اسلامي و دستاوردهاي آن را مقتدرانه محقق ساخته و در نهادينهسازي، تحکيم و توسعه و تعميق حاکميت ديني، تلاش مينمايد.» (دفتر رئيس ستاد مشترک سپاه، 1383، ص10).
5- راهبرد جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي
دشمنان انقلاب اسلامي پس از ناکامي در مقابله با جمهوري اسلامي ايران از طريق تهديدات سخت (اعم از روشهاي نظامي و تحريم اقتصادي و اقدامات ايذايي )، به بهرهگيري از "راهبرد جنگ نرم" روي آوردهاند. تافلر (1380) بر اين باور است که انقلاب اسلامي گفتمان نويني را پديد آورده است که بُعد نرم و فرهنگي آن ارجح بر ساير ابعاد است. اين واقعيت به سبب احياي نظام ارزشي مبتني بر خصائص فرهنگي (مذهبي و ملي) هويت نويني را در مردم جامعه شکل داده است که متمايز از هويت ساير ملل مسلمان است. از ديدگاه باير، (2008) براي رسوخ در هويت فرهنگي مردم ايران و ايجاد فاصله بين ملت و نظام ايران، بايد ابعادي را آماج قرار داد که جمهوري اسلامي ايران از آن به عنوان رمز ماندگاري و افزايش قدرت نفوذ خويش بهره ميگيرد. ابعادي مانند هويت فرهنگي، جذابيت، حمايت مردمي، مشروعيت سياسي و احساس فراگير امنيت همگاني. در حال حاضر جهانيسازي فرهنگ را ميتوان مترادف با مفهوم تهديد نرم تلقي نمود. ترکي حمد (1383) تهديدهاي نرم را بر اساس پروسه "جهاني شدن" مورد تحليل قرار داده، معتقد است اين فرايند زماني براي يک کشور تهديدآميز است که موجب تغيير ناخواستة ساختارهاي اجتماعي، ارزشهاي فرهنگي و عوامل قوامبخش نظام سياسي و فرهنگي آن کشور شود. برخي از نظريهپردازان از جمله نظريهپردازان امپرياليسم فرهنگي معتقدند، فرايند جهاني شدن با فراگيركردن فرهنگ، هنجارها و الگوهاي رفتاري خاص، عرصه را بر ساير فرهنگها تنگ نموده، به ادغام فرهنگها و يكدستي آن دامن ميزند. وجه غالب اين فرهنگ ليبرال دمكراسي، مصرفگرايي و سكولاريسم غرب است.
نظريهپردازان امريکايي معتقد به رويکرد مقابلة نرم با جمهوري اسلامي بر اين باورند که، هرگونه اقدام خشونتآميز عليه ايران (به ويژه اقدام نظامي)، نفرت ايرانيان از امريكا و دولت آن را براي ساليان دراز ريشهدارتر خواهد كرد. استفاده از اقدام خشونتآميز عليه ايران، امكان روي كار آمدن يك دولت هوادار امريكا را در اين كشور با مشكلات زيادي روبهرو خواهد كرد. افزون بر اين، كاربرد نيروي نظامي عليه ايران، بيثباتي و ناامني را در خاورميانه افزايش خواهد داد. اين گروه معتقدند ايران به علت برخورداري از پيشينة دمكراسي و وجود نهادهاي مردمسالار، همچنين پتانسيلهاي فراوان براي حركتهاي مردمي و غيردولتي از استعداد بالايي براي تغيير نظام سياسي با بهرهگيري از روشهاي غيرخشونتآميز برخوردار است. در صورتي كه عمليات جنگ نرم در براندازي جمهوري اسلامي به موفقيت برسد پيامدهاي ناشي از روشهاي رويكرد تقابلگرا(جنگ سخت) را با خود همراه نخواهد داشت. (عبدالله خاني،1385،ص27).
نمونههاي فراواني از كاربرد تهديد نرم، در صفحات تاريخ مشاهده ميشود. در حال حاضر، همه كشورها به نوعي ديگر در معرض اين نوع تهديد قرار دارند. قدرتهاي استكباري، تشكيلات، امكانات و نيروي انساني و ابزارهاي پيشرفته و پيچيده و مراكز علمي و پژوهشي خود را به صورت گسترده در اختيار اين جنگ قرار دادهاند. با ظهور فناوري جديد و علوم ارتباطات، ظهور وسايل ارتباطجمعي و رسانههاي متنوع نوين، ابعاد تهديد نرم، گستردهتر و پيچيدهتر شده است. بخش قابل توجهي از نظريههاي جديد امنيتي و راهبردهاي قدرتهاي سلطهگر، به ويژه راهبرد امنيت ملي امريكا كه در سال 2006 ميلادي منتشر شده است و همچنين راهبرد امنيت منطقهاي امريكا (طرح خاورميانه بزرگ) بر كاربرد قدرت نرم جهت امنيتسازي تأكيد دارد. بسياري از صاحبنظران و نظريهپردازان علوم سياسي و روابط بينالملل، تهديدات قرن 21 را تهديدات نرم و يا جهانيسازي فرهنگ ميدانند. در هيچ برههاي از زمان، دولتمردان امريكا تا اين ميزان بر منابع نرم قدرت تأكيد نداشتهاند. براي تبيين اهميت و ابعاد تهديد نرم پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پايان جنگ سرد، ميتوان، راهبرد امنيت ملي امريكا را مورد توجه قرار داد.
از ديدگاه نظريهپردازان جديد غرب، جهان اسلام و رشد اسلام سياسي در آن، به مثابة گفتمان غالب در خاورميانه، چالش اصلي فرهنگ ليبرالدمكراسي است. در اين چارچوب در مورد نحوة برخورد با جمهوري اسلامي ايران ميتوان گفت، جلوگيري از روند رو به رشد اسلامگرايي و عمق استراتژيك قدرت نرم جهان اسلام در مقابل قدرت نرم جهان غرب بخشي مهم از محتواي سند استراتژي امنيت ملي امريكا را تشکيل ميدهد كه جايگزين استراتژي سد نفوذ شوروي سابق شده است. از اين ديدگاه، تهديد امنيت ملي امريكا، تهديدات نرم، نامتقارن و تركيبي است كه منابع آن در كشورها و رژيمهاي ضدامريكايي به ويژه خاورميانه معرفي شده است. استراتژي امنيت ملي امريكا ، طرح كلان دولت اين کشور را در سياست خارجي آن تبيين ميکند كه حاوي برآورد تهديدات، فرصتها و چالشهاي فراروي امريكا و مجموعهاي از راهبردها و دستورالعملهاي استراتژيك براي رؤساي جمهور امريكا تاكنون بوده است. اين استراتژي پس از جنگ سرد به ويژه طي اسناد 2002 و 2006 به تهديد نرم توجه کرده است. در مجموع با استناد به سند امنيت ملي امريكا در سال 2006 ميتوان محورهاي زير را به مثابة گرايشهاي امريكا در برابر جمهوري اسلامي ايران، شناسايي كرد:
1. حمايت آشكار از صداهاي مخالف نظام جمهوري اسلامي ايران توسط بالاترين سطوح تصميمگيري در امريكا.
2. تعميق و گسترش تحريمها عليه ايران.
3. مخدوش و بدنام كردن چهرة جمهوري اسلامي در خارج از كشور از راههاي گوناگون.
4. تلاش براي محدود كردن روابط كشورها و سازمانهاي بينالمللي با ايران.
5. تلاش براي مشروعيتبخشي، گسترش و توانمندسازي سازمانهاي غيردولتي حاضر در ايران كه مخالف جمهوري اسلامي ايران هستند.
6. دخالت گسترده در امور داخلي ايران در زمينة انتخابات، حقوقبشر، زنان، رسانهها و مذاهب.
7. آموزش عناصر و تشكلهاي خارجهنشين مخالف نظام جمهوري اسلامي و حمايت سياسي و مالي از آنها.
8. محدود كردن نفوذ جمهوري اسلامي ايران در منطقه.
9. جلوگيري از دستيابي ايران به فناوري و دانش پيشرفته.
10. تبليغ و ترويج دوگانگي حاكميت در ايران.
11. راهاندازي جنگ عقيدتي و ايدئولوژيك در منطقه.
12. فعالسازي و حمايت از شبكههاي رسانهاي ضدايراني.
6- نتيجهگيري
از ابتداي پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي ايران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بر اساس ضرورتهاي انقلابي، با تدبير رهبري معظم انقلاب اسلامي و با هوشمندي لازم در عرصههاي مختلف مورد نياز انقلاب حضور يافت و کارامدي خود را به اثبات رسانيد. تکوين و توسعة گسترده و چشمگير سازمان رزم سپاه در مقابله با تهديدات نظامي در دوران دفاع مقدس و غلبة رويکرد نظامي در اين دوران و مقايسه سپاه با ساير نيروهاي مسلح، موجب برجسته شدن ابعاد نظامي سپاه شد. با پايان يافتن دوران دفاع مقدس و شروع جنگ سياسي– فرهنگي همهجانبه عليه انقلاب اسلامي، سپاه نتوانست به سرعت سازمان خود را با شرايط محيطي جديد و نيازهاي انقلاب تطبيق دهد. با وجود تدابير و بيانات مقام معظم رهبري در تبيين شرايط جديد تهديد( نظريه تهاجم فرهنگي )، نفس چنين مأموريتي و ابعاد آن براي فرماندهان سپاه و کارگزاران نظام جمهوري اسلامي همواره مورد اختلاف بوده است. در اين مقاله تلاش شد، مباني مأموريت فرهنگي سپاه به صورت خاص و مأموريت مقابله با تهديدات نرم به صورت عام از ديدگاه حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري و قانون اساسي مورد بررسي قرار گيرد. فرض نويسنده بر اين است که فلسفة تشکيل سپاه براي پاسخ به نگرانيها و چالشهاي امنيتي براي حفظ نظام و پاسداري دستاوردهاي مختلف آن ميباشد. انقلاب اسلامي با طيفي از تهديدات خصمانة فرهنگي، سياسي، نظامي، اقتصادي و رواني مواجه است. سپاه براساس اصل150 قانون اساسي، فرمايشات حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري، رسالت دفاع و پاسداري در حوزههاي مختلف تهديد را به منظور حفظ نظام برعهده دارد. ابعاد فرهنگي سازمان سپاه، عامل تعيينکنندة اصلي موفقيتهاي سپاه در ساير حوزههاي دفاع از انقلاب اسلامي است و بدون توجه به ابعاد فرهنگي، سپاه قادر به دفاع در حوزههاي مختلف نظام نخواهد بود.
همانگونه كه اشاره شد، رويكرد غالب و مسلط در دورههاي طولاني نسبت به تهديد، رويكرد سختافزارانه بوده و تهديد بر اساس عامل نظامي تعريف شده است. در اين رويكرد مخاطرات امنيت ملي كشورها سرزمين و استقلال سياسي آن تلقي ميشد. الگوهاي متعارف و دستهبنديهاي سنتي نظريههاي امنيت، عمدتاً ناظر بر اين رويكرد است. با توجه به اين مباحث ميتوان گفت، رويکرد نرمافزارانه به امنيت، تهديد و قدرت در دو دهه اخير مورد توجه جدي است. از اين ديدگاه، امريكا روش تهديدات نرم، نامتقارن و تركيبي را براي نابودي كشورها و رژيمهاي ضدامريكايي و به ويژه در خاورميانه برگزيده است. براي مقابله با اين تهديدات، ايجاد نگرش و گفتمان واحد در مأموريت مقابله با تهديدات نرم، اشراف اطلاعاتي در حوزة تهديدات نرم، تدوين طرح جامع مقابله با تهديدات نرم و توسعة ابعاد مختلف قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران در محيط داخلي و خارجي ضرورتي جدي و اجتنابناپذير است.
منابع :
1. افتخاري، اصغر؛ ناامني جهاني؛ پژوهشكده مطالعات راهبردي، تهران، 1380.
2. افتخاري، اصغر؛ امنيت جهاني، رويكردها و نظريهها؛ پژوهشكده مطالعات راهبردي، تهران، 1380.
3. استوارت، آركلگ؛ چارچوبهاي قدرت؛ ترجمه محمدرضا تاجيك، پژوهشكده مطالعات راهبردي، تهران، 1379.
4. مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر؛ جنگ نرم؛ تهران، 1383.
5. عبدالله خاني، علي؛ نظريههاي امنيت؛ مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر، تهران، 1383.
6. سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، معاونت تحقيقات و برنامهريزي؛ فصلنامه پژوهش و سنجش؛ سال دهم، شماره 34، تهران، 1382.
7. هانتينگتون، ساموئل؛ نظريه برخورد تمدنها؛ ترجمه مجتبي اميري، مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1384.
8. عبدالله خاني، علي؛ رويكردها و طرحهاي امريكايي درباره ايران؛ مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر تهران، تهران، 1386.
9. قانون اساسي جمهوري اسلامي
10. موسسه نشرآثار امام خميني رضوان الله عليه؛ صحيفه نور،
11. موسسه نشر آثار مقام معظم رهبري مدظله العالي؛ مجموعه کتب حديث ولايت
12. اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
13. قانون و مقرارت استخدامي سپاه
14. آردي. مك كين لاي، آر. « امنيت جهاني، رويكردها و نظريه ها، ترجمه اصغر افتخاري، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1382
15. ابوالقاسمي، محمد جواد. « به سوي توسعه فرهنگي ديني در جامعه ايران »، تهران، مركز پژوهش هاي توسعه فرهنگ ديني جهان معاصر، 1384
16. تاميلسون، جان، «جهاني شدن و فرهنگ » ترجمه محسن حكيمي، تهران، نشر فرهنگ و انديشه، 1381
17. رابرتسون، رونالد.«جهاني شدن، تئوري هاي اجتماعي و فرهنگي جهاني»، ترجمه كمال پولادي، نشر ثالث، 1384.
18. فصلنامه مطالعات راهبردي، « ويژه فرهنگ و امنيت در جمهوري اسلامي ايران»، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، شماره سوم، 1384.
19. گل محمدي، احمد، « جهاني شدن فرهنگ، هويت» نشر ني، تهران، 1383.
20. ماندل، رابرت، «چهره متغير امنيت ملي» ترجمه پژوهشكده مطالعات راهبردي، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1379.
21. مجموعه مقالات كتاب سروش 1، « رويارويي فرهنگي ايران و غرب در دوره معاصر»، تهران، انتشارات سروش، 1375.
22. Joseph .Nye, Soft Power: the Means to Success in World Politics, New York: Publi
منبع : پایگاه مجازی تحلیل و بررسی جنگ نرم
عليمحمد نائيني[1]